یکى از خصوصیات ویژه در نماز و عبادت حضرت فاطمه علیهاالسلام خوف
و خشیت وى بوده است .
ابومحمد دیلمى در ارشاد القلوب روایتى را در این باره نقل
نموده و گوید:
کانت فاطمة تنهج فى صلواتها من خوف الله ؛
(1)
و روایت شده که حضرت فاطمه علیهاالسلام به هنگام نماز
نفسش به شماره مى افتاد.
سبب این حالت که در نماز و دعا براى فاطمه علیهاالسلام
پیش مى آمد خوف و خشیت وى از حضرت بارى تعالى بوده است
.
ممکن است پرسیده شود که : خوف از چه چیزى ؟ مگر
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، معصوم نبوده و آیه تطهیر در شان او نازل نشده است ؟
پس کسى که خداوند او را از معاصى و پلیدى ها تطهیر نموده گناهى از او صادر نمى شود،
چرا باید خائف و ترسان باشد؟
در پاسخ گوییم : خوف اسباب متعدد دارد، گاهى به سبب
گناه و سوء عمل است و این که فردى مى داند در محضر کسى ایستاده که او را به دلیل
گناهش مجازات خواهد کرد و گاهى منشاء خوف ، اطلاع و یقین نسبت به نقص خود و کمال
معبود است ، و ناقص وقتى خود را در محضر کامل بیند، البته نفسش به شماره مى افتد،
رنگش متغیر مى شود و حتى غش به او دست مى دهد.
در روایتى آمده است : کان امیرالمومنین علیه السلام اذا اخذ بالوضوء یتغیر وجهه من خیفة
الله ؛
على علیه السلام هرگاه وضو مى ساخت ، رنگ چهره اش از خوف الهى
تغییر مى کرد.
و در روایت دیگرى آمده است :
امام حسن مجتبى علیه السلام هرگاه
سجده شکر را به جاى مى آورد از خشیت و خوف مقام ربوبى حالت غش به او دست مى
داد.
و در روایت دیگر، درباره امام حسن علیه السلام آمده است :
امام وقتى از
وضو فارغ مى گردید، رنگ چهره اش تغییر مى کرد، هنگامى که از وى درباره علت این حالت
سوال کردند، فرمود:
حق آن است که وقتى در برابر کسى چون
(پروردگار عالمیان ) مى ایستیم رنگ از چهره ما پریده باشد.
و شبیه این
روایات را درباره سایر امامان شیعه علیهم السلام و صدیقین نیز نقل نموده اند: در
روایتى آمده است که :
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: چرا وقتى براى وضو حاضر
مى شوید رنگ چهره شما زرد مى گردد؟ فرمود: چه میدانید که به
حضور چه کسى مى روم !
بنابراین معلوم مى شود که علت خوف و خشیت حضرت
فاطمه علیهاالسلام معرفت تمام نسبت به خداوند متعال مى باشد.
حال اگر کسى بگوید:
جایگاه خوف و خشیت در قلب است ؟ گوییم : امام مومنان على بن ابى طالب علیه السلام
در این باره گوید: بنده خداوند طعم ایمان را وقتى مى چشد که
داراى خوف و رجا باشد و اگر خوف و رجاى او صحیح و کامل باشد، اثر آن ، در جسد و عمل
مومن دیده مى شود. (2)
پی نوشت ها :
1- ارشاد القلوب
، ج 1، ص 105.
2-
زندگانى حضرت زهرا علیهاالسلام علامه مجلسى ، ص 933.
زندگى فاطمه زهرا علیهاالسلام سراسر نور و پر از معنویت بود. او
توانست در خانه کوچک و با تمام مشکلات به عرفان کامل برسد و به جایى رسید که جبرئیل
بر او نازل مى شد.
فاطمه عاشق عبادت بود، او در تسلیم و اطاعت و در استقبال در
عبادت چنان به پیش رفت ، که حتى بدن و سلامت خود را فراموش کرد.
امام باقر علیه
السلام در شان عبادتشان فرمود: کانت تقوم حتى تورم قدماها.
در عبادت چنان قیام و ایستادگى کرد که پاهایش ورم کرده بود. و با این حال
این عبادت را براى رشد مادى خود انجام نمى دهد.
روزى رسول خدا به او فرمود:
دخترم از خدا چیزى بخواه که جبرئیل از جانب خدا وعده اجابت
داده است .
فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: حاجتى جز
توفیق در بندگى خدا ندارم و آرزویم این است که ناظر جمال او باشم و به وجه کریمش
نظاره کنم . و خود در مناجاتش مى فرمود: اسالک لذة
النظر الى وجهک .
همسر او على علیه السلام و فرزندان او عاشق معبود بى
همتا بودند.
خانه اى که پر از نور نماز و قرآن و عبادت است ، آن خانه ارزشمند
است .
حضرت على علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام هر دو عاشقانه و خالصانه
عبادت مى کردند. این طور نبود که فقط على علیه السلام در نماز غرق شود و تیر را از
پایش درآورند و متوجه نشود، بلکه فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز همچنان در محراب عبادت
مى ایستاد که از شدت ترس نفسش به شماره مى افتاد.
امروز باید زن و شوهر اقتدا
به این زوج ملکوتى بکنند، هر دو در نماز به معراج برسند، عرفان و معنویت و سیر و
سلوک براى هر دو لازم است .
پس خانه اى که این دو زوج گرامى با آن عظمتى که هر
کدام در نزد پروردگار دارند، معلوم است که آن خانه چه ارزش و فضیلت معنوى را داراست
. خانه اى که فاطمه زهرا علیهاالسلام در آن سکونت داشت آن قدر داراى قداست و
روحانیت و فضیلت هاى ربوبى بود که علامه مجلسى از انس بن مالک ، و بریره نقل مى
کند: هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله این آیه را خواند:
فى بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و
الاصال (1)
در خانه هایى (مانند معابد و
مساجد و منازل انبیا و اولیا) خدا رخصت داده که آن جا رفعت باید و در آن ذکر نام
خدا شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.
مردى برخاست و سوال
کرد: یا رسول الله ! این خانه ها کدامند؟
فرمود: خانه هاى انبیا، سپس ابوبکر
برخاست و پرسید: اى رسول خدا! آیا این خانه (اشاره به خانه على و فاطمه نمود) نیز
از همان خانه هاست ؟
فرمود: آرى و از برترین آنان است .
و ابن عباس گوید: در
مسجد پیامبر بودیم که قاریى آیه فى بیوت اذن الله ...
را تلاوت کرد.
پرسیدم : اى رسول خدا! این خانه ها کدام خانه ها هستند؟
فرمود:
خانه هاى انبیا و سپس به دست خویش به خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام اشاره فرمود.
(2)
پی نوشت ها:
1- سوره نور، آیه 35.
2- فاطمه در کلام اهل سنت ، ص 343.
روایت است که : روزى سید انبیاء صلى الله علیه و آله در مسجد نشسته بودند که جماعتى از بزرگان عرب و قریش خدمت آن بزرگوار شرفیاب شدند و عرض کردند: اى افتخار عرب ! ما را عروسى هست و دختر فلان را به پسر فلان مى دهیم و آن ها از اشرافند و با شما نسبتى دارند، استدعا مى کنیم که فاطمه علیهاالسلام را در این عروسى رخصت فرمایى که مجلس ما را مزین فرماید به قدوم خود.
حضرت رسول صلى
الله علیه و آله فرمودند: از فاطمه طاهره مى پرسم : اگر اراده
کند خواهد آمد.
این را فرمود و تشریف به خانه بردند و فرمودند: اى فاطمه و اى نور دیده من ! اکابر عرب جمع شدند و عروسى دارند و به
نزد من آمدند که تو را به عروسى خود برند خواهى رفت یا نه ؟
فاطمه
علیهاالسلام زمانى سر در پیش افکند، بعد از آن سر برآورد و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! ایشان که مرا به عروسى خواسته اند مقصود آن ها
استهزاء است نسبت به من ؛ زیرا که زنان قریش همه با لباس هاى فاخر و جواهر زینت
کرده اند و با کمال حشمت و تنعم نشسته اند و مرا لباسى غیر از چادرى و کهنه پیراهنى
و کفشى که چند جاى او را وصله زده ام چیز دیگر نیست و با این حال رفتن به آن جا غیر
شماتت حاصلى ندارد.
چون رسول اکرم صلى الله علیه و آله از فاطمه
علیهاالسلام این کلمات را شنید، بسیار غمناک گردید، در آن حال جبرئیل نازل شد و عرض
کرد: یا رسول الله ! حق تعالى سلام مى فرستد و مى فرماید فاطمه
را با لباسى که دارد به عروسى بفرست که ما را در این حکمتى است .
رسول
اکرم صلى الله علیه و آله پیغام حق تعالى را به فاطمه رسانید، پس آن مخدره شکر حق
تعالى را به جا آورد و عرض کرد: صدقنا و آمنا هر چه امر و حکم
الهى است عین لطف و مرحمت است .
سپس حضرت صدیقه علیهاالسلام برخاست و با
جامه هاى کهنه خود به عروسى تشریف برد، اما از جهت شماتت زنان قریش دلتنگ بود،
فرشتگان هفت آسمان و زمین سرنیاز به درگاه بى نیاز نهادند، عرض کردند: باز خدایا! این دختر پیغمبر آخرالزمان است که او را از جمله پیغمبران
برگزیدى ، آیا او را دلشکسته مى نمایى ؟
خطاب از جانب رب الارباب به
جبرییل شد که دختر برگزیده ما را دریاب و آن چه باید به جهت او مهیا کن .
پس
امین وحى به شتاب تمام به جنت فردوس شتافت و براى او جامه هاى بهشتى حاضر نمود و
هنوز حضرت فاطمه علیهاالسلام هفت قدم از خانه بیرون ننهاده که صد هزار حورى ماه
لقاگرد وى حاضر شدند و جبرئیل سر تا پاى فاطمه طاهره را از سندس و استبرق بیاراست و
حوریان هر ساعت خاک قدم فاطمه را به دیده مى کشیدند، چون فاطمه این لطف و حشمت حق
تعالى را نسبت به خود ملاحظه کرد، به سجده شکر رفته و حق تعالى چندان از نور لطف
خود روشنایى و تجلى به فاطمه علیهاالسلام نثار کرد که شرح آن ممکن نیست ، پس فاطمه
حمد و ثناى الهى مى کرد و مى رفت تا آن که به خانه عروس رسید، زنان قریش به انتظام
مقدم شریف فاطمه علیهاالسلام بودند که ناگاه روشنایى و نورى مشاهده کردند، چون برق
که عالم از آن روشن شد. مردم آن محله همگى متعجب شدند که این روشنایى چیست . ناگاه
آواز از حوریان برآمد که هر که مى شنید از خود بى خود مى شد و همه زنان از حسن صورت
فاطمه علیهاالسلام متحیر شدند و عروس را تنها گذاشتند و به استقبال ایشان شتافتند.
فاطمه را دیدند که صد هزار حور بهشتى با او خرامان مى آمدند و حوران عود و عنبر مى
سوختند و از بوى خوش ایشان جمله زنان مدهوش شدند، همه به یک بار در قدم فاطمه
افتادند و دست و پاى او را بوسیده و با تعظیم هر چه تمامتر او را به خانه
آوردند.
چون آن سیده زنان قرار گرفت ، حوریان گرد او صف زده بر روى هوا
ایستادند، به نحوى که پاى هیچ کدام بر زمین نبود، زنان عرب از مشاهده این امر و
عطرهاى بهشتى دم به دم مى افتادند و سجده مى کردند و عروس نیز از کرسى درافتاد و
بى هوش گردید و بعد از ساعتى در آن بى هوشى مرد، چون عروس را مرده یافتند همه فریاد
واویلا برآوردند و به گریه و زارى نشستند و عروسى به عزا مبدل شد.
حضرت فاطمه
علیهاالسلام از مشاهده آن حال بسیار دلتنگ گردید، در آن حال برخاست تجدید وضو نمود
و دو رکعت نماز به جاى آورد، بعد از آن سر به سجده نهاد و عرض کرد: ملکا! پادشاها! به عزت و جلال بى زوال تو و به حرمت شرف طاعت بندگان
خالص تو و به برکت محمد و على که برگزیدگان درگاه تواند که این عروس را زنده گردان
!
هنوز حضرت فاطمه علیهاالسلام در مناجات بود که عروس عطسه زد و از جا
برخاست و به دست حضرت فاطمه علیهاالسلام افتاد و عرض کرد: السلام علیک یا بنت رسول الله ! تو و پدر تو بر حقید و خداى را که
شما پرستش مى کنید بر حق است و کفارى که راه بت پرستى را گرفته اند بر
باطلند.
گویند: در آن روز هفتصد مرد از کسان عروس و غیر ایشان به شرف
اسلام مشرف شدند و این مطلب در تمام شهر منتشر گردید. پس فاطمه زهرا علیهاالسلام
مراجعت نمود به خانه و شرح آن واقعه را براى پدر بزرگوار خود بیان نمود. رسول خدا
صلى الله علیه و آله سجده شکر به جا آوردند، سپس فرمودند: اى
نور دیده ! از آن چه گفتى من هزاران بیشتر و بهتر از حق تعالى امید دارم
.