در حدیث مى خوانیم اوّلین چیزى که در قیامت مورد سؤ ال و حساب قرار مى گیرد نماز است .
آرى ، اوّلین واجب بر هر مکلّفى قبل از روزه و خمس و زکات و حج و... نماز است و طبیعى است که در قیامت نیز در اوّلین فرصت ، از اوّلین تکلیف سؤ ال شود.
خداوند به حضرت موسى مى فرماید: ((اقم الصلوة لذکرى )) براى یاد من نماز به پا دار.
نماز، ذکرى است زبانى وقلبى ، با روشى مخصوص و شیوه اى ابتکارى که اعضاى بدن از موى سر تا نوک پا در آن نقش دارند. هنگام وضو، هم روى سر را مسح مى کنیم و هم روى پا را، هنگام سجده هم پیشانى بر زمین نهاده مى شود هم انگشت پا، در طول نماز هم زبان ذکر او مى گوید هم دل به یاد اوست . چشم ها باید خاشع باشد، کمر در رکوع خم شود، دست ها هنگام گفتن ((اللّه اکبر)) بالا بیاید، گردن ، صاف ودر رکوع کشیده شود، به هر حال در نماز همه اعضا به نحوى در خدمت یاد خدا هستند.
یکى از اسرار نماز، تشکّر از ولى نعمت است ، قرآن مى فرماید: ((واعبدوا ربّکم الّذى خلقکم والّذین من قبلکم ))
عبادت کنید پروردگارى را که شما و نیاکان شما را آفرید، هستى شما و همه از اوست .
در سوره کوثر مى خوانیم : ((انّا اعطیناک الکوثر فصلّ)) ما به تو ((کوثر)) دادیم ، خیر زیاد عطا کردیم پس نماز بخوان . یعنى به شکرانه عطایاى ما نماز به پا دار.
نماز بهترین نوع شکرگزارى است که شیوه آن را خداوند بیان فرموده و تمام انبیا و اولیا هم آن شیوه را به کار بسته اند. نماز تشکّرى است عملى ، زبانى ، دائمى و سازنده .
مردم نسبت به رستاخیز و معاد، چند دسته هستند:
1- گروهى به قیامت شک دارند: ((ان کنتم فى ریب من البعث ))
2- گروهى به قیامت گمان دارند: ((یظنّون انّهم ملاقوا اللّه ))
3- گروهى به قیامت یقین دارند: ((و بالاخرة هم یوقنون ))
4- گروهى منکر قیامت هستند: ((و کنا نکذب بیوم الدّین ))
5 - گروهى ایمان دارند ولى فراموش مى کنند: ((نسوا یوم الحساب ))
قرآن براى رفع شک استدلال کرده و از مؤ منین وگمان دارندگان ستایش کرده است و از منکران ، برهان خواسته که دلیل انکار شما چیست ؟ و براى گروه پنجم دائما تذکّراتى داده که انسان فراموش نکند.
نماز، هم شک زدایى مى کند و هم غفلت ها را به ((یاد)) تبدیل مى سازد. در نماز با گفتن ((مالک یوم الدّین )) در هر شبانه روز حداقل ده بار، انسان مسئله قیامت را به خود تلقین مى کند و تذکّر مى دهد.
ما در هر نماز با گفتن ((اهدنا الصرط المستقیم )) از خداوند راه مستقیم را مى خواهیم .
انسان هر لحظه فکر تازه اى دارد، دوستان و دشمنان ، نزدیکان و بیگانگان ، طاغوت ها و وسوسه گران وشیاطین نیز با تلقین و تشویق و تهدید و تبلیغ ، براى انسان طرح هائى را دارند و برنامه ریزى هائى مى کنند که انسان جز با امداد الهى هرگز نمى تواند در میان این همه راه که از هوسها مایه مى گیرد، نجات یابد و راه مستقیم را بپیماید.
((اهدنا الصراط المستقیم )) ، را مستقیم :
راه خدا و اولیاى خداست .
راهى است که از هرگونه خطا و انحراف دور است .
راهى است که ترسیم کننده آن مرا دوست دارد و نیازم را مى داند.
راهى است که به بهشت منتهى مى شود.
راهى است که با فطرت سالم هماهنگ است .
راهى است که اگر در آن راه بمیرم شهید محسوب مى شوم .
راهى است که از عالم بالا و بالاتر از علم ماست .
راهى است که انسان در آن دچار شک وپشیمانى نمى شود.
راهى است از همه راه ها صاف تر، نزدیک تر و روشن تر.
وبالاخره راه مستقیم ، راه انبیا، شهدا، صالحان وصدیّقین است .
اینها نشانه هاى راه حقّ ومستقیم است که شناخت آن مشکل و دقیق است وحرکت وپایدارى در آن نیاز به امداد الهى دارد.
همه ما با کلمه محراب آشنا هستیم ، این کلمه در قرآن نیز درباره محلّ نماز زکریّا علیه السّلام آمده است . (( هو قائم یصلّى فى المحراب ))(41)
محراب در لغت یعنى محلّ حرب وجنگ ، پس نماز وحضور در محرابِ عبادت ، قیام براى جنگ با ابلیس است .
اگر انسان هر روز چند بار در محلى قرار بگیرد که نامش محل جنگ باشد، جنگ با هوس ها و شیطان ها و طاغوت ها، القاى این کلمه چه تاءثیرى در فرد و جامعه دارد؟
بگذریم که امروز به خاطر فرهنگ غلط، محراب ها را تزیین مى کنند وگل بوته هاى کاشى کارى ها، صحنه را درست به عکس کرده وبه جاى فرار شیطان جولانگاه او قرار داده است .
روزى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به فاطمه علیها السّلام فرمود:
این پرده را از جلو دید من بردار، زیرا گلِ روى این پارچه ، در حال نماز توجّه مرا از بین مى برد.
ولى ما امروز مبلغ سنگینى خرج مى کنیم تا محراب را با انواع کاشى تزیین کنیم . نمى دانم چرا به اسم شعائر مذهبى و هنر معمارى ، از متن اسلام دور مى شویم ؟ اسلام هر چه عمیق ولى بى آلایش معرفى شود جاذبه بیشترى خواهد داشت . ما با این همه تزیینات چند نفر را به مسجد جذب کرده ایم و اگر بودجه این تشریفات را صرف نیازهاى ضرورى جوانان کنیم چقدر جذب خواهیم کرد؟
((انّنى انا اللّه لااله الاّ انا فاعبدنى واقم الصلوة لذکرى ))
رابطه نماز و توحید بسیار نزدیک است ، توحید ما را به سوى نماز مى کشاند و نماز روح توحید ما را زنده مى کند. نماز با تکبیر آغاز مى شود و در هر رکعت بعد از پایان سوره ، قبل و بعد از رکوع و هر سجده و در پایان هر نماز، مستحب است اللّه اکبر بگوئیم . در ذکر رکوع و سجود، سبحان اللّه مى گوئیم و در رکعت سوم وچهارم ((لااله الا اللّه )) مى گوئیم که همه مایه صیقل دادن روح توحید و جلوه دادن روح ایمان است .
وقتی دل تنگ و خسته از خاک، معراجِ جان و سیر به افلاک را آرزو می کنی، تنها بر بُراق نماز می توانی گستره آسمان ها را بپیمایی که: الصلوةُ معراج المُؤمن. آن گاه که غوغای زندگی، تو را از خود بی خود می کند، به نمازی عاشقانه بایست و غبار تیرگی را از جسم و جان بزدای و سبکساری تن و روان را به تماشا نشین. وقتی هراس تردید، سایه وحشت بر جانت می گستراند، آفتاب اطمینان را در سپیده دم نجوا (نماز صبح) و نیم روز نیایش (ظهر و عصر) و شبانگاه شوق (مغرب و عشا) بر دلت بتابان تا همه دغدغه ها و تشویش ها خاکستر شوند. نماز، ریسمان قرب است و با آن، شایستگی هم سخنی با محبوب و حلاوت و هم زبانی با دوست را در ذرّه ذرّه وجودت احساس می کنی. به راستی که نماز، نور چشم پیامبر صلی الله علیه و آله، ستون دین و استوارترین تکیه گاه و یادآور «راه و مقصد» است. نماز، کلاس سیاسی، فرهنگی، معنوی و تربیتی است که در آن، تواضع و خشوع و صفا و خلوص و معرفت و کمال تدریس می شود. پس بیاییم با نماز اُنس بگیریم و سراسر وجودمان را با نماز، شست وشوی معنوی دهیم و همه توان خود را برای حفظ و گسترش فرهنگ نماز به کار بندیم که اگر چنین شود، تمام دسیسه ها و نیرنگ های شیطانی بی اثر خواهد گشت. نماز را تکریم و تعظیم کنیم تا به ساحل سلام و سلامت برسیم و هماره از ژرفای جان از خداوند بی زوال بخواهیم که: رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ. (ابراهیم: 40) خدایا! مرا و فرزندانم را از برپاکنندگان نماز قرار ده. پروردگارا! این دعا را بپذیر.
((فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة واتّبعوا الشهوات ))
پس از انبیا گروهى جانشین آنها شدند که نماز را ضایع کردند و از شهوات پیروى نمودند.
این آیه ، ابتدا ضایع شدن نماز را مطرح کرده و سپس در دام شهوات قرار گرفتن را. چون نماز ریسمان ارتباط با خداست ، همین که پاره شد، افتادن در وادى تباهى حتمى است ، همچون گسستن بند تسبیح ، که همه دانه ها در اثر آن پخش و گم مى شوند.