آیه | نام سوره | پیام آیه | ترجمه آیه | تفسیر آیه |
آیه 4 | سوره مبارکه ماعون | هشدار به نمازگزاران | پس وای بر نماز گزاران | باید توجه داشت که نمىفرماید" در نمازشان سهو مىکنند" چون سهو در نماز به هر حال براى هر کس واقع مىشود، بلکه مىفرماید" از اصل نماز سهو مىکنند" و کل آن را به دست فراموشى مىسپرند روشن است این مطلب اگر یک یا چند بار اتفاق بیفتد ممکن است از قصور باشد، اما کسى که پیوسته نماز را فراموش مىکند و آن را به دست فراموشى مىسپارد، پیدا است که براى آن اهمیتى قائل نیست، و یا اصلا به آن ایمان ندارد، و اگر گهگاه نماز مىخواند از ترس زبان مردم و مانند آن است. تفسیر نمونه/ج27/360 |
آیه 5 | سوره مبارکه ماعون | آنان که نماز را سبک بشمارند جزء تکذیب کنندگان دین هستند | آنان که از نمازشان غافلند | على علیه السلام و ابن عبّاس گویند: مراد از این آیه منافقین هستند- آنهایى که امید ثواب ندارند اگر نماز خواندند و اگر هم نخواندند ترس عقاب ندارند، پس ایشانند که از نماز غافلند تا وقت آن بگذرد، آنها هر گاه با مؤمنین باشند از روى ریاء و تظاهر میخوانند، و اگر تنها و یا با غیر مؤمنین باشند نمیخوانند، ترجمه مجمع ابیان /ج27/ص306 |
هفت چیز وضو را باطل مى کند:
اول : بول ولو قطره اى باشد، الا کسى که بول او قطره قطره بى اختیار از او بیرون مى آید (مسلوس ) .
دوم : غائط ولو ذره اى باشد، الا کسى که غائط او مرتب و بى اختیار از او بیرون مى آید (مبطون ) که احکام آن در مساله 308 توضیح المسائل و بعد از آن بیان شده است .
سوم : باد معده و روده که از مخرج غائط خارج مى شود، مگر کسى که به خاطر مرضى که دارد باد معده بى اختیار از او خارج مى شود.
چهارم : خوابى که به واسطه آن چشم نبیند و گوش نشنود، اما اگر چشم نبیند، ولى گوش بشنود، وضو باطل نمى شود؛
پنجم : چیزهایى که عقل را از بین مى برد، مانند: دیوانگى و مستى و بیهوشى ؛
ششم : استحاضه زنان ؛
هفتم : کارى که براى آن بایستى غسل کرد، مانند: جنابت و مس میت .
منبع: کتاب "احکام نماز" نوشته محمد وحیدی.
در زندگی دنیا، اوج محبت و علاقه و دلدادگی یک شخص نسبت به دیگری را، در محبت مادر، نسبت به فرزندش می بینیم. مادر اگر بخواهد نهایت علاقه خود به فرزندش را ابراز نماید، با دریایی از احساس به فرزندش می گوید: فرزندم تو، تو نور چشم منی.
پیامبر عزیز اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز وقتی می خواهد، نور چشم خود را معرفی نماید، با قلبی سرشار از ایمان و دلی لبریز از احساس می فرماید: «جُعِلَ قُرّةُ عینی فی الصَّلاةِ»1 خداوند، نور چشم من را در نماز قرار داده است.
این سخن لطیف و زیبا از سرور عالم، حاکی از وجود نور معنوی فراوان در این فریضه ی مهمّ الهی است. در حقیقت می توان گفت: نماز، چون خورشیدی است فروزان که با نور معنوی خود، آسمان وجودمان را نورانی کرده و به مملکت درون ما صفا و جلاء بخشیده است.
کلام نورانی خداوند یکتا در قرآن مجید و کلمات گهر بار معصومین(صلوات الله علیهم اجمعین) بیانگر آن است که نماز، دارویی معجزه آسا جهت التیام دردهای بی درمان روحی و روانی است. ولی با کمال تأسف باید گفت: که گاه می شود همین نماز نه تنها به ما آرامش نمی بخشد، بلکه چه بسا از ما سلب آرامش نموده و با شعله ورتر کردن آتش درون، خاطر ما را آزرده می نماید!
در سال 1363 هجری قمری رحمت حق تعالی از شهر قم و حومه آن قطع شده و از آغاز بهار تا اوایل خرداد حتی قطره ای باران از آسمان نازل نشده بود. دشت و هامون خشک و مزارع در اثر بی آبی پژمرده شده بود و آخرین مراحل حیات خود را طی می کرد.
ابرهای اندوه و وحشت بر سراسر منطقه سایه افکنده بود و خرمن امید مردم را بر باد می داد. در چنین موقعیت خطرناک و ساعات وحشتناکی که امید افراد رفته رفته به ناامیدی مبدّل می شد و بیم قحطی این سامان را تهدید می کرد، نسیم صبح رحمت وزیدن گرفت: یگانه مرد ایمان و خداپرستی که در کانون معرفت، اسرار حقیقت آموخته بود و آن گوهر گرانبهایی که در گنجینه تقوا و فضیلت برای چنین موقعی اندوخته شده بود، با عزمی متین و ایمانی راسخ دامان همّت به کمر زد و تصمیم گرفت به وسیله نماز استسقاء و دعا، از منبع رحمت الهیّه طلب باران نماید و روی عجز و نیاز به درگاه خداوند رحیم بی نیاز آورد. پس ، اراده خود را به عموم طبقات اعلام کرد و در روز جمعه یک ساعت بعد از طلوع آفتاب عازم گردید تا با رعایت دستور مقدس اسلام مشغول نماز شود. مردمی که بر اثر سستی ایمان به خداوند، خوش گمان نبودند، به رغم فساد درونی خود، از راه خیرخواهی، به حضرتش معروض داشتند: ممکن است این نماز، بی اثر بماند و به مقام شامخ شما لطمه بخورد. ولی آن رادمرد، با حسن ظنّی که به خدای خود داشت و جز خدای خود هیچ کس را نمی دید و جز سخن حق سخنی نمی شنید، بدین سخنان وقعی نگذارد و فرمود:
من به دستوری که از شارع اسلام رسیده است عمل می کنم و وظیفه خود را انجام می دهم و بیمی از گفته این و آن ندارم . آنچه صلاح باشد، واقع خواهد شد. آنگاه طبق مقررّات دینی خود با جمعی از مردان با ایمان و با داشتن روزه ، چنانکه دستور رسیده است ، ردای مبارک را از راست به چپ و برعکس انداخت و با پای برهنه ، مانند عموی بزرگوارش حضرت ثامن الائمّه علی بن موسی الرّضا علیه السّلام که در مرو خراسان برای استسقاء به بیابان رفت ، استغفار کنان رهسپار سمت خارج خاک فرج گردید و به امید فتح و فرج رو به بیابان نهاد. این حادثه مصادف با زمانی بود که متّفقین ایران را اشغال
اولین شاخصۀ شخصیتی جوان مسلمان تقوا است. او به خوبی آموخته است « یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا» (سوره طلاق آبه 2) ؛ و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند،