امروزه در دنیا دولت ها با صرف بودجه هاى سرسام آورى براى امر اطلاع رسانى به جامعه کوشش مى کنند.
در اسلام طرح نمازجماعت و حضور مردم در صحنه ، آن هم در خانه خداوند و با وضو، بهترین فرصت براى آشنایى مردم با یکدیگر و آشنایى با توطئه هاى دشمنان و پیش بینى راه حل ها براى خنثى کردن آن و شنیدن آخرین اخبار و گرفتن تحلیل درست از زبان امام جماعت با سواد و با تقوى و احوالپرسى از یکدیگر و تفقّد از محرومین جامعه و یاد گذشتگانى که در مسجد بوده اند و حضور و غیاب ساده و بى تشریفات و دعاى دسته جمعى براى حلّ مشکلات و استمداد از خداوند است .
ماز جماعت همانند هر اجتماع دیگر نیاز به رهبر و امام دارد. در انتخاب امام جماعت مردم باید توجّه به کمالات ، علم ، تقوى ، لیاقت ها و اهلیّت ها داشته باشند و این خود تمرینى است که در جامعه زیر بار هر رهبرى نروند.
امام جماعت واسطه میان مردم و خداست و انسان نباید فاسق را واسطه قرار دهد.
افرادى که در گناه و فساد غوطه ورند چگونه مى توانند مرا با نمازى آشنا کنند که از فحشا ومنکر جلوگیرى کند؟ آرى امامِ جماعت باید انسان وارسته ، با کمال ، با سواد و با تقوى باشد. مگر نه این است که امام من ، رابط من با خداست ؟ به هر ریسمانى که نمى توان چنگ زد و با هر نردبانى که نمى توان بالا رفت .
آرى انتخاب امام جماعت مردم را هر روز به فکر امامت و رهبرى مى اندازد.
اگر رهبرى براى چند نفر در مسجد شایستگى هایى لازم دارد پس رهبرى امت و جامعه شایستگى بیشترى مى خواهد، به همین دلیل سفارش شده پشت سر کسى نماز بخوانید که به ایمان و عدالت او اطمینان دارید.
همین که پشت سر شخصى به عنوان امام جماعت نماز خواندید قهرا آن امام بیش از دیگران مراعات رفتار خود را بکند. آرى کسى که خود را امام دیگران قرار مى دهد باید قبل از دیگران به اصلاح خود بپردازد و بدین وسیله بر پایى نماز جماعت ها وسیله اى براى اصلاح افراد مى شود.
اسلام از مردم تحرک و هیجان معنوى مى خواهد، شعار ((عجّلوا بالصلوة )) و ((فاسعوا الى ذکر الّله ))
یعنى باید هنگام نماز با صداى مقدّس اذان در جامعه مسلمین ، تحرّک و تصمیم خاصى را به وجود آورد، باید کارها تعطیل ، تفرق ها تبدیل به وحدت ، غفلت ها تبدیل به ذکر و یاد خدا شود.
مؤ من واقعى کسى است که هرگاه یاد خدا شد دل او تکان بخورد. مثال کسى که صداى اذان را بشنود و بى توجّه باشد، مثال کودکى است که صداى پدر را بشنود و اعتنا نکند.
در زمان بندى اوقات نماز، در منظم بودن صف هاى نماز جماعت ، در با هم سجده رفتن ، با هم نشستن ، با هم قیام کردن ، با هم سکوت کردن ، با هم دعا کردن ، جلو عقب نیفتادن ، قبل از وقت نماز نخواندن و نماز را به خارج از وقت نسپردن ، در همه اینها سیماى نظم را مشاهده مى کنیم .
مازگزار باید رو به قبله بایستد و جهت و خطّ خود را روشن کند، البتّه قبله و جهت او را باید خداوند تعیین کند، نه خودش و نه طاغوت ها.
قبله ، رمز شناسائى مسلمین از دیگران است از این جهت به مسلمین ((اهل قبله )) مى گویند، مسلمانان با هر سلیقه و تفکّر و از هر نسل و نژادى ، باید جهت واحدى داشته باشند.
اگر مال و مقام هر لحظه دل ما را به سوئى مى کشد، هنگام نماز باید دل از همه بکنیم ، کسى که جسم خود را رو به خانه خدا کرد آمادگى آن را پیدا مى کند که قلب و روح خود را متوجّه صاحب خانه کند.
قبله ما کعبه است ، اوّلین خانه اى که براى مردم و عبادت بنا شد. خانه اى که همه انبیا دورش طواف کرده اند،
خانه اى که ابراهیم پایه هایش را بالا برده و اسماعیل در کنارش به کارگرى پرداخته است ،
خانه اى که براى همه مردم و براى همیشه درهایش باز است و هیچ کسى در آنجا حقّ تعرّض ندارد. براى همه مردم مقدّس و از ملک هر کس آزاد است .
اوّلین واجب هر مسلمان به هنگام صبح و برخاستن از خواب ، وضو گرفتن و شستن دست و صورت است و این عمل که در طول روز براى هر نماز تکرار مى شود، مایه نظافت و شادابى نمازگزار مى گردد.
نمازگزار باید لباس و بدنش پاک باشد، اگر ذرّه اى آلودگى و نجاست به بدن یا لباس او باشد، نمازش باطل است . (غیر از بعضى موارد استثنایى )
نمازگزارى که مى داند هر رکعت نماز با مسواک ، برابر با هفتاد رکعت است مسواک را ترک نمى کند.
نمازگزارى که مى داند با حال جنابت نمازش باطل است ، به فکر غسل مى افتد و غسل او را به فکر ساختن حمّام مى اندازد و وجود حمام رابطه او را با شستشو زیاد مى کند.
فکر و فرهنگ نماز، مساءله مسجدسازى وقرار دادن موقوفات براى آن را در جامعه به وجود مى آورد. صدها هزار قطعه زمین و مغازه و مزرعه در طول تاریخ وقف مساجد شده که این خود یک صدقه دائمى و یک حرکت الهى و خدمت اجتماعى است که در شعاع نماز و مسجد نصیب مردم مى شود.
وقف چراغى است که انسان براى فرداى خویش مى فرستد، وقف نشانه تداوم مالکیّت انسان بعد از مرگ است ، وقف نشانه عشق به مکتب و مردم است .
در اسلام سفارش شده که اگر کسى اهل مسجد و جماعت نیست و عملا به عبادت و وحدت و امّت ، بدون عذر پشت پا مى زند، او را بایکوت کنید، او را به عنوان همسر خود انتخاب نکنید. عمل به همین دستور مى تواند مساجد را پر کند، زیرا جوانان که فهمیدند رها کردن مسجد و مسلمین به قیمت طرد عملى آنان تمام مى شود هرگز مساجد را رها نخواهند کرد.
یکى از برکات نماز به خصوص در مساجد، امدادگرى است ، همیشه محرومان به مساجد روانه مى شدند و مشکلات خود را با مردم در میان مى گذاشتند و در آن مکان مقدّس آن را حل مى کردند. سابقه این کار از زمان رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله بوده است و قرآن صحنه اى را نقل مى کند که فقیرى وارد مسجد شد و از مردم استمداد کرد. کسى به او توجّهى نکرد و فقیر با ناله به خداوند حال خود را گفت . حضرت على علیه السّلام مشغول نماز بود به
فقیر اشاره کرد و او جلو آمد و حضرت در حال رکوع انگشتر خود
را به او داد، آیه نازل شد که : رهبر شما فقط خداوند و پیامبرش و کسانى اند که در حال رکوع انفاق و به فقرا رسیدگى مى کنند.
همین که مردم آیه را شنیدند به مسجد آمدند تا ببینند این آیه درباره چه کسى نازل شده است . فهمیدند که مورد آیه شخص على بن ابیطالب علیهما السّلام است .
به هر حال ، امدادرسانى به جبهه هاى جنگ و کمک به فقراء از مسجد و در سایه برکات نماز بوده و خواهد بود.
مسلمین از پایگاه مساجد به جبهه مى رفتند، انقلاب اسلامى ایران هم از مساجد شروع شد.
اجتماع مردم در مسجد برکاتى دارد که با نوشتن چند سطر حقّ آن ادا نمى شود.
در قرآن بارها نماز و انفاق ، نماز و زکات ، نماز وقربانى ، در کنار هم آمده و در حدیث هم مى خوانیم نماز کسى که زکات ندهد قبول نیست .
چنانچه براى امام جماعت حالتى پیش آید که نتواند به نماز ادامه دهد، یکى از کسانى که پشت سر او در نزدیکى او هستند در همان حال امامت را به عهده مى گیرد و این نشانگر آن است که برنامه هاى اسلامى با رفتن یک فرد نباید بهم ریزد، بلکه باید تشکیلات و نظام چنان پایه گذارى و برنامه ریزى شود که هرگاه فردى رفت نظام از هم نپاشد و تشکیلات همچنان پا بر جا باشد. مهمّ، تداوم راه است ، هر چند پیشوا عذرى پیدا کند.
تعاون و محبّتى که میان مسجدى هاست میان دیگران نیست .
در نظام زندگى مسجدى ها همین که یک نفر دو سه روز نیامد احوالش را مى پرسند. اگر مریض است عیادتش مى روند، اگر مشکلى دارد حل مى کنند، مسجدى ها احساس غربت نمى کنند. کسى که هیچ فرزند وبرادرى نداشته باشد ولى سروکارش با مسجد باشد احساس مى کند همه مردم برادر و فرزندش هستند. بارها دیده شده یک مسجدىِ ساده که از دنیا مى رود مجالس او پر رونق ، مغازه ها براى او بسته و تشییع جنازه او شلوغ و با شکوه است .
اینها نشانه پیوند قلبى و محبّتى است که در خانه خداوند با مؤ منین ایجاد مى شود.
یک مسجدى در خود یک دلگرمى احساس مى کند، مردم را در غم و شادى خود شریک مى داند و هرگز این عواطف گرم از دوستان مسجدى را نمى توان با چیزى مقایسه کرد.