موضوعات مطالب
آرشيو مطالب
صفحه ها
آمار و امكانات
درباره وبلاگ

هرچند تاكنون درباره نماز ، پایگاه ها و صفحات مجازی ارزشمندي نشر يافته است، ولي در رسانه سعی داشته ایم با نگاه نو ، تدوين و دسته بندي مناسب جوانان و نوجوانان را به این مسیر رهنمون باشیم. اين مجموعه شامل بخش ها و موضوعات مختلفي شامل : جايگاه والاي نماز در ميان عبادت ها ،آثار و برکات نماز بر روي فرد و جامعه و نقش نماز در زندگي و روش هاي آن معلوم مي گردد. و دراین راستا راهكارهاي جذب كودك و نوجوان به نماز مانند: تشويق و تحسين، كردار نه گفتار، اخلاق خوش و اُنس با كودك و نوجوان، ميانه روي و... با بیان حکایات ، احادیث ، الگوها و... آورده شده است. باشد که این مجموعه ما و فرزندانمان را در مسیر برپا كنندگان نماز یاری گر باشد.
سایر امکانات
پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد
ترس شیطانى
محمد پناهى
شهید بزرگوار شادمان ، که سرباز وظیفه بود به من مراجعه کرد و گفت که فلان سرباز حتى در خط مقدم هم نماز نمى خواند؛ به او توصیه مى کنم نماز بخواند ولى او قبول نمى کند و اهل نماز نمى شود. از او پرسیدم آیا علتش را پرسیده اى ؟ گفت : بله . او در جواب مى گوید من اصلا دوست ندارم شهید بشوم و مى ترسم با خواندن نماز شهید شوم .
شهید شادمان بعد از تحمل سختى ها و مشقت بسیار در حین یک عملیات در اثر انفجار تانک سوخت و به جز مقدارى خاکستر و یک تکه استخوان چیز دیگرى از او به جا نماند.
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
توفیق عبادت
سید محمد حسنى
چند شبى بود که نیمه هاى شب از خواب بیدار مى شدم ؛ ولى حال این را که برخیزم و نماز شب بخوانم نداشتم در واقع توفیق نداشتم . کوهستانى بودن منطقه و این که روى زمین برف نشسته بود و فاصله آب با ما زیاد بود و سرما و ترس نیز در نخواندن نماز شب من موثر بود.
یک روز یکى از رزمنده هاى خیلى با حال را دیدم و قضیه محروم شدن از فیض نماز شب را به او گفتم . او گفت :تو باید دو کار اساسى انجام بدهى تا بتوانى نماز شب خوان شوى .اول این که نمازهاى واجب را در اول وقت به جاى آورى و دوم این که از خدا توفیق بخواهى .
آن روز من کلى گریه و زارى کردم و از خدا خواستم که توفیق نماز شب را به من عطا کند.
نیمه شب بود که طبق چند شب قبل از خواب بیدار شدم . ولى باز با وسوسه شیطان خوابم برد. در خواب همان رفیق با صفا را دیدم که مى گفت : من که گفتم باید توفیق پیدا کنى .
در همین لحظه من احساس کردم پاى چپم را در حال کشیده شدن است . فکر کردم یکى از دوستانم باشد؛ ولى وقتى از جاى خود با عجله بیدار شدم دیدم هیچ کس نیست .آرى از آن شب به بعد، با آن مدد الهى توفیق خواندن نماز شب را پیدا کردم .
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
اجر من با خداست
سید مرتضى میریان
اوایل جنگ در خط میدان تیر مدن بودیم .
نمازخانه اى را در یک سنگر بر پا کرده بودیم . در درست کردن این سنگر برادران خلى زحمت کشیده بودند؛ بخصوص فردى به نام حاج آقا بهرامى که تلاش هاى ایشان بسیار بیشتر و زیادتر از دیگران بود.
یک روز من بابت تلاهایش از او تشکر کردم ، ولى او در جواب گفت من این کار را براى شما نمى کنم که تشکر مى کنید و براى هر کس که کار کنم خودش ‍ اجرش را مى دهد.
چند ماه بعد که در یک سنگر، در پشت خط کارون منطقه شیر پاستوریزه در حال نماز خواندن بود، خمپاره اى به سنگر برخورد کرد و سنگر بر روى او خراب شد و او در حال نماز خواندن در زیر آوار به شهادت رسید.

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
جماعت چهار نفرى

یکروز در جزیره مجنون مشغول نماز جماعت بودیم . (به علت آتش ‍ سنگین دشمن معمولا نماز جماعت خوانده نمى شد، ولى یک روز ما یک نماز چهار نفرى خواندیم.)
در رکعت دوم هواپیماهاى دشمن کنار خاکریز ما را موشک زد و مقدار زیادى خاک و لجن به روى بچه ها پاشید و نماز هم از جماعت خود خارج و شکسته شد.ولى ما دوباره نماز جماعت برقرار کردیم و این بار موفق شدیم که نماز را تمام کنیم و از این بابت خدا را شکر کردیم .

کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان


برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
ذکر گفتن در خواب

على اکبر عرب احمدى
در بستان بودیم . برادرى بود بسیجى ؟ از مشهد اعزام شده بود و کارمند بود.همیشه او ذکر بر لب داشت و مشغول راز و نیاز بود؛ به طورى که این امر براىاو ملکه شده بود و حتى در خواب هم گاهى ذکر مى گفت .
یک شب او را بیدار کردیم براى نگهبانى و او را در حال ذکر گفتن یافتیم . ساعت 2 نیمه شببود و به اتفاق تعدادى از برادران دیگر براى تعویض ‍ نگهبان ها از سنگرهاىنگهبانى به سمت سنگرها راه افتادیم .
از آن جایى که امکان تردد وسیله نقلیه نبود. بعضا وسایل و امکانات مورد نظر را به وسیله هواپیما مى آورند وتوسط چتر پایین مى ریختند. آن شب هم صداى هواپیما آمد. ما طبق روال گذشته تقریبا همگى فکر کردیم که هواپیماى خودى است ؛ ولى با این حال عده اى کمین گرفتند و عده اى هم در حال کمین گرفتن بودند.ولى هنوز هم به علت سرعت و نوعحرکت هواپیما فکر مى کردیم خودى است . وقتى هواپیما نزدیک شد به ناگاه بمباران شروع شد.در یک لحظه فکر کردم به روى من آب ریختند. وقتى خطر برطرف شد و از جایم بلند شدم مشاهده کردم ترکش هاى بمباران به این بسیجى اصابت کرده و گوشت و پوست و خون او به روى زمین ریخته است و او در جا به شهادت رسیده است .
وقتى انسانى عاشق خداوند شد و دائم با او سخن گفت و ارتباطبرقرار کرد خداوند هم جواب او را مى دهد و او را به سوى خودش دعوت مى کند.

کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان


برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
ام الفرایض جبهه ها

محمود عبداللهیان
بار اولم بود که به جبهه رفته بودم . به یکى از سنگرها راهنمایى شدم تا شبرا آن جا بخوابم .نیمه هاى شب که بیدار شدم ، کمى ترسیدم . از 12 نفر همسنگرم هیچ کدام آن جا نبودند.از جا بلند شدم و از سنگر بیرون آمدم . رو به روى سنگر زمزمه هایى به گوشم رسید. آن طرف تر بچه ها در حال سجده و نمازشب خواندن بودند.
قبلا شنیده بودم که در جبهه اگر غذا هم فراموش بشود؛نماز شب فراموش ‍ نمى شود.ولى حالا خودم این ها را با چشم مى دیدم .کلى خجالت کشیدم و آهسته و چهار دست و پا خودم را به داخل آن ها کردم .

کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان


برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
بو عطر حضرت زهرا (س )

سید على اصغر تولیت
قبل از عملیات خیبر بود. ما در نزدیکى هاى رودخانه دز، بیرون پادگان دو کوهه مستقر بودیم . در بین گردان ها برادران روحانى هم حضور داشتند.
یکروز بین نماز ظهر و عصر بود که یکى از این روحانیان به نام حاج آقاى آل طهمشغول صحبت شدند.بعد از مدت کمى ایشان شروع کردند.حضرت زهرا (س ) را قسم دادن و دعا کردن . در بین این قسم دادن از سیدهاى حاضر در جلسه هم خواستند که بایستند.
با این سخنان حاج آقا، همه مشغول گریه شدند.ایشان این سیدها را شاهد گرفت و در بین این نماز شروع به دعا کرد.این نماز در یک فضاىباز برگزار مى شد و هیچ گل و سبزه اى هم در آن محل وجود نداشت .اواخر صحبتهاى حاج آقا بود که عطر خاصى فضا را پر کرد.
دعا تمام شده بود و آمادهنماز عصر بودیم .من فکر مى کردم که تنها خودم این بوى خوش را استشمام کردهام ، اما با اشاره ها و عکس العمل هاى رزمندگان متوجه شدیم که این رایحه خوش را همه درک کرده اند.
چون صحبت خاتم حضرت زهرا (س ) بود خوب مى شد فهمید که این بوى خوش ، گوشه چشمى بود از طرف ایشان .

کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان


برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
تاءثیر عبادت در روحیه رزمندگان

حسین ابوترابى
معنویت نماز و ادعیه موتور حرکت رزمندگان بود. آن فضاى معنوى جبهه و شب زنده دارى ها باعث شده بود که رزمندگان مثل شیر بر دشمن حمله کنند.
در سال 1363 به اتفاق گروهى به منطقه بانه که یکى از شهرهاى درگیر بود، رفتیم .تازه رسیده بودیم که خبر دادند در یکى از تپه هاى اطراف تعدادى شهید داده ایم و عده اى هم اسیر شده اند که باید به آن جا اعزام شویم .
به محض استقرار، جهت تقویت روحیه نیروها اقدام به تجمع نیروها در سنگر جمعى نمودیمو در آن حال و هوا به امامت یکى از برادران طلبه نماز جماعت برقرار شد. بعد از نماز هم با یک سخنرانى کوتاه ، آن چنان قوت قلبى حاصل شد که همه آن هایى که کمى روحیه خود را از دست داده بودند باز به فکر جهان بودند.
این نماز مثل آبى بود روى آتش و واقعا نمى توان اثر آن را بر روى کاغذ آوردو گفت که آن نماز چه کرد. این جا بود که معنى دقیق : الا بذکر الله تطمئن القلوب
را دریافتیم .

کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان


برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
اذان شبانگاهى

محمد رضا واحدى
در منطقه گودوند حوالى دزفول و شوشتر بودیم . یگان خدمتى ما گردان قمر بنىهاشم بود. یک شب ساعت 2 بامداد مسؤ ول تبلیغات اذان پخش ‍ کرد و همه از خواب بیدار شدند.
بسیارى از نیروها به ساعت نگاه نکردند. تعدادى از بچهها وضو گرفتند و آماده اقامه نماز شدند. ولى بعد از لحظاتى متوجه شدیم هنوز وقت اذان نیست و این یک شوخى بوده است .

کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان


برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
درک حضور در محضر خدا

حسن حسین زرگرى
شب اول عملیات بدر بود. ساعت 45/12 به همراه بچه ها سوار بر قایق شدیم . از همان اول که در آبراه نینوا قرار گرفتیم خمپاره هاى دشمن اطراف قایق هاىما مى خوردند. وضعیت خطرناکى بود. صبح شد. ما به علت شرایط مذکور نماز صبحرا در قایق ها خواندیم .چون امکان برخورد گلوله ها
به ما وجود داشت ، فکر مى کردیم که واقعا این نماز، نماز آخرین است . حال و هوایى بسیار معنوىداشتیم و خدا خدا مى کردیم که در حین نماز به دیدار معبود برویم . بعد از چند دقیقه که آفتاب زد ما به خشکى رسیدیم . خط مقدم دشمن را گردان دیگرى ازما شکسته بود. ما راه آن ها را ادامه دادیم و وقتى رسیدیم به خشکى ، دشمن را تا دجله و فرات دنبال کردیم و نماز ظهر و عصر را با لباس و بدن خون آلودو با پوتین و تیمم خواندیم . و این دو نماز بهترین نمازهایى است که من تا کنون در عمرم خوانده ام .

کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان


برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/12/9 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
محراب در تانک

ساعت شش صبح بود. بعد از عملیات خیبر، دستور رسید سریع برگردیم عقب، اما نماز صبحمان داشت قضا می شد. حرکت کردیم. سوار تانک بودیم. می دانستیم اگر بخواهیم صبر کنیم تا به پشت خط برسیم، نماز قضا می شود. این مسئله خیلی ذهنمان را مشغول کرد. جهت قبله را هم درست نمی دانستیم تانک هم در حال حرکت بود. معطل نکردیم. با خاک های کناره های اطاقک تانک، تیمم گرفتیم و نماز را خواندیم.1

 


برچسب :
نوشته شده در چهارشنبه 1393/11/15 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر

X