وقتى ما به نماز مىایستیم، کمتر به نماز توجه داریم و توجهمان به سایر مسائل معطوف مىگردد، گاهى مسائلى که مربوط به ده ها سال قبل است، به خاطرمان مىآید. تازه وقتى مىخواهیم سلام بدهیم متوجه مىشویم که نماز مىخواندیم! چقدر زشت و ناپسند است که ما در مقابل خدا بایستیم و توجه نداشته باشیم در برابر چه کسى ایستادهایم و چه مىگوییم! خداوند این حالت را از علایم منافقان به شمار آورده است:
وقتى ما به نماز مىایستیم، کمتر به نماز توجه داریم و توجهمان به سایر مسائل معطوف مىگردد، گاهى مسائلى که مربوط به ده ها سال قبل است، به خاطرمان مىآید. تازه وقتى مىخواهیم سلام بدهیم متوجه مىشویم که نماز مىخواندیم! چقدر زشت و ناپسند است که ما در مقابل خدا بایستیم و توجه نداشته باشیم در برابر چه کسى ایستادهایم و چه مىگوییم! خداوند این حالت را از علایم منافقان به شمار آورده است:
«وَ لایَأْتُونَ الصَّلوةَ اِلاّ وَ هُمْ کُسالى...»1
و نیز در روایتى وارد شده است، کسى که نماز مىخواند، ولى دل به نماز نمىسپرد، آیا نمىترسد که او را به صورت الاغ مسخ کنم. آن قدر بى توجهى در نماز زشت و ناشایست است که کسى که بدان مبتلا گردد، مستحق این است که به صورت الاغى مسخ شود؛ در واقع او انسان نیست. چطور ممکن است انسان در برابر بزرگى بایستد و هیچ توجهى به او نداشته و دلش جاى دیگر باشد، چه رسد به اینکه در برابر خداى جهان بایستد ـ خدایى که همه هستى، همه خوبى ها و همه نعمت ها از اوست ـ و به اندازه توجه به یک انسان معمولى نیز به او اعتنا و توجه نکند!
آیا وقتى انسان در برابر دیگرى ایستاده و با او سخن مىگوید، رویش را از او بر مىگرداند؟ و اگر چنین کند عقلا نمىگویند او دیوانه است؟ البته خداى متعال جسم نیست که صورت ما به طرف او متمایل گردد، بلکه ارتباط و مواجهه با خدا توسط دل انجام مىگیرد، چرا که او بر هر چیزى احاطه دارد و تنها با دل مىتوان با او روبرو شد، حال اگر دل را از او منصرف سازیم و به نماز توجه نداشته باشیم، روى از خدا برگردانده ایم.
آیا کسى که خداوند، از روى لطف، بدو اجازه داده در حضور او بایستد و با او سخن گوید و به درد دل و مناجات بپردازد ـ به جاى غنیمت شمردن این فرصت و شکر بر این نعمت بزرگ ـ جا دارد از او غافل گردد؟ شخصیتهاى بزرگ به راحتى به انسان بار نمىدهند و اجازه نمىدهند هرکسى به خدمت آنها برسد، امّا خداوند متعال به جهت محبّت بى حدّش، در خانهاش را به سوى همه انسانها باز گذاشته و به آنها اجازه داده روى به سوى او داشته باشند. حال باید فرصت را غنیمت بشماریم و با تمام وجود روى به سوى او داشته باشیم و تنها توجهمان به سوى او باشد.
اگر کسى به خدا اعتقاد نداشت و معتقد نبود که در محضر خداست طبیعى
است که به او اعتنایى ندارد، ولى کسى که به خدا اعتقاد دارد و مىداند در برابر خدا ایستاده، بى اعتنایى او زشت و ناشایست است، لذا در روایت تعبیر «عجبت»1 به کار رفته است: خداوند مىفرماید من تعجب مىکنم از اینکه بندهام در برابر من مىایستد؛ ولى نشاط و توجه ندارد.