امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشره خصله...الثانیه یضیق علیه قبره و الثالثه تکون الظلمه فی قبره... ؛ هر زن و مردی که به نمازش بیاعتناء باشد خداوند او را به پانزده چیز مبتلا می سازد... و قبر بر او تنگ و تاریک می گردد.»
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرمایند ؛« إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاهِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی کَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی ؛ وقتی بندهای نماز خود را با عجله و شتاب به پایان میبرد و آن را کوتاه میکند خدا به ملائکه میفرماید: آیا نمیبینید بندهی من چگونه نماز خود را کوتاه میکند گویا میپندارد که بر آوردن حوائجش به دست غیر من است (که اینگونه عجله میکند.) آیا نمی داند برآوردن حوائجش به دست من است .»
به تصریح برخى روایات، طهارت از کلیدهاى نماز است... انسان خرد ورز باید درباره حقیقت و دستاورد طهارت بیندیشد و چون دریافت که سعادت پیدا و پنهان در نظافت و پاکیزگى است،؛ رامور سه گانه زیر تأمل کند:
1. در آیات قرآن کریم درباره پاکیزگى، به ویژه در آیه: ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ولکن یرید لیطهرکم؛ خدا نمىخواهد بر شما تنگ بگیرد، لیکن مىخواهد شما را پاک کند(سوره مائده (5): آیه 6)، و همچنین آیه: والله یحب المطهرین؛ و خداوند پاکى ورزان را دوست مىدارد(سوره توبه (9)، آیه 108).
2. معناى محبت ذات اقدس خداون و این که ره آورد محبت و دوستى، برافکندن پردهها و حجابها از دل بنده است و آدمى در سایه این خرق حجاب، به نور و سعادت دست مىیابد.
3. در معناى حدیث شریف الطهور نصف الایمان؛ پاکیزگى نیمى از یمان است(وسائل الشیعه، باب وضو).
آنگاه از مجموع این تأمل هادر مىیابد کهمراد از طهور[که نیمى از ایمان تلقى شده] پاک شدن از همه عوامل ناپاکى و آلودگى درون و بیرون آدمى است و نیمه دیگر ایمان، آراستن جان به فضایل ظاهرى و باطنى است.
در مقام تمثیل مىتوان گفت: ایمان بدن به دو چیز است: یکى تأمین پاکیزگى آن به وسیله وضو و پرهیز از گناهان و دیگرى آراستن آن به بوى خوش و کارهاى نیک.
همچنین ایمن قلب در گرو دو چیز است: یکى پاکسازى آن از اخلاق ناپسند و زشت و دیگرى آراستن آن به اخلاق خدایى.
نیز ایمان سر و نهان آدمى مرهون دو امر است: یکى فراموشى آنچه غیر خدا است و دیگر آراستن آن به یاد خدا و به عبارت دیگر، به نفى موهوم و صحو معلوم و پرده بردارى از حجابهاى جمال.
همه مکانها و جهتها نسبت به وجود حق تعالى و احاطه او یکسان است، اما براى او در هر عالم نسبت به اهل آن عالم وجهى است و لطف او اقتضا دارد که حتى بدنهاى ما را به شرف توجه به سوى خود شرافت بخشد، چنان که دلهاى ما را به این شرف مشرف کرده است. از این رو خانهاش را در زمین به ما شناساند، تا در ظاهر و باطن و با تن و جان، توجه ما به سوى او باشد.
با مراجعه به قرآن کریم، روایات معصومان (علیهم السلام) و عقل، در مىیابى که همه این منابع سه گانه، تجه باطن آدمى به خدا را از روى آوردن بدن وى به سمت کعبه مهمتر مىدانند. این ظواهر که مىبینى بدان امر شده براى توجه به آن امور قلبى و درونى است.
و شاید مهمترین راز لزوم روى آوردن به سوى کعبه این باشد که اندامها و جوارح آدمى در یک جهت ثابت بماند و در نتیجه قلب آرامش بیشترى یابد؛ زیرا اگر اندامها در جهتهاى گونه گون در حرکت باشد، دل نیز در پى آنها از توجه به یک مبدأ (بارى تعالى) و حضور در پیشگاه وى باز خواهد ماند.
همه آیات و روایاتى که بر یاد خدا و تقواى او و توجه به خدا و روى آوردن به پیشگاه ذات اقدس او تأکید مىورزد از ادله لزوم توجه قلبى است. مطلب دیگر این که، چنان که روى کردن به سوى قبله ظاهرى جز با روى بر تافتن از دیگر جهات میسور نیست، اقبال دل به خدا نیز جز با انصراف و روى گردانى از همه چیز و تهى ساختن دل از هر چه غیر الهى است میسر نخواهد شد.
در حدیث نبوى آمده است: هرگاه بندهاى به نماز ایستد و دلش متوجه خدا باشد پس از نماز همچون روزى خواهد بود که از مادر زاده شده است.
در کتاب مصباح الشریعه آمده است که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر گاه رو به قبله ایستادى از دنیا و آنچه در آن است و از آفریدگان و آنچه بدان مشغول اند مأیوس شو، و دست بشوى و دلت را از هر چه تو را از یاد خدا غافل و به خود مشغول مىساد تهى کن، و در نهان و سر وجودت، بزرگى خدا را مشاهده کن و استادنت در پیشگاه خدا را به یاد آور
مکانها نیز مانند زمانها شریف و غیر شریف و سعد و نحس دارد و شایسته است امت اسلامى سپاس خدا گویند و بر پیامبر اکرم (صلىالله علیهوآله) ثنا گویند که در امر مکان، کار را بر آنان سهل و آسان کرد و سراسر زمین را مسجد قرار داد و نماز گزاردن را در همه جا جایز دانست، ولى در عین حال سفارش فراوانى نسبت به آمد و شد به مسجدها و عدم تخلف از برگزارى نمازهاى واجب در مسجد به ویژه براى همسایگان آن شده است. حتى در برخى روایات آمده است که همسایه مسجد نمىتواند نماز خود را در غیر مسجد به جاى آورد.
پس شایسته است بنده مراقب، در معناى مسجد و حق ادب و بزرگداشت آن و زشتى تخلف از حضور و عبادت در مسجد بیندیشد. نیز شایسته است تأمل کند که افزون بر ثواب هایى که براى حضور و عبادت در مسجد بیان شده، ذات اقدس حق مساجد را خانه خود دانسته و به بندگان اجازه حضور در آنها داده و در این امر، منتى بزرگ بر بندگان نهاده؛ زیرا مسجد خانه خدا است... و چون هر مکانى را بخواهیم مسجد قرار دهیم و منسوب به او سازیم و هر مکانى را ما براى ملاقات و حضور و زیارت او برگزینیم، او پذیراى آن است، معناى این امر آن است که تعیین مجلس ملاقات و زیارت نیز به ما واگذار کرده و این خود از بزرگترین مکارم است.
لازم است هنگامى که آهنگ مسجد و قصد احرام حضور در خانه خدا مىکنى به اندازه تواناییت در شناخت آداب حضور کوشا باشى؛ زیرا هر چه معرفت افزونتر باشد عمل با ارزشتر است و مراعات ادب، عامل تقرب بنده به خدا مىشود و کسى که آداب حضور را رعایت کند، این عمل سبب قرب او به خدا مىشود و قرب سبب قبولى اعمال، بلکه همان قبولى و نهایت قبولى و منتهاى آرزوى هر آرزومندى است.
اوقات نیز مانند مکانها و سایر موجودها داراى سعد و نحس و شریف و غیر شریف است و هر وقتى از اوقات، حکمى ویژه دارد. اثر این حکم در کارهایى که در آن وقت انجام گیرد و حتى در موجودهایى که در آن وقت یافت شود آشکار مىشود... در شرایع الهى براى هر وقتى از اوقات، حکم یا احکامى بیان شده است؛ به ویژه در شریعت پیامبر ما، حضرت خاتم النبیى (صلى الله علیه و آله و سلم) که براى هر یک از سال، ماه، روز، شب و ساعت به تفصیل احکام و وظایفى بیان شده است.
اخبار فراوانى در این زمینه رسیده که در روز قیامت اوقات و زمانها و همچنین دیگر عرضها به صورت اعیان، بلکه به صورت انسان به صحنه قیامت آورده مىشوند، گرچه خردهاى ضعیف توانایى ادراک آن را ندارد ولى مؤمن نباید مانند این حقایق را منکر شود. باید بگوید آنان به آنچه گفتهاند دناتر بودهاند و از خداوند بخواه تا معرفت و شناخت این حقایق را بهره او گرداند.
انسان خردورز آنگاه که دریافت اوقات و زمانها هر یک احکام و اشاراتى ویژه دارد و مت عمرش به منزله سرمایهاى بس گرانبها است، به گونهاى که با هر نفس آن مىتواند منافع بزرگ و ممالک فراوانى بلکه سلطنتى الهى براى خویش فراهم کند، باید از تباه ساختن وقت خود و بهره نبردن از آن به شدت بخل ورزد و از این که به جاى این همه سود، عمر خود را وسیلهاى براى کسب شقاوت دائمى و عذاب جاویدان الهى گرداند به شدت بر حذر باشد.
مطلب دیگر اینکه انسان باید یقین داشته باشد که سعادت و شقاوت و لذت و خوشى و رد و رنج در این دنیا به قضا و قدر الهى است، نه به سعى و کوشش، یا تهیه اسباب؛ و بین کوشش آدمى و دستیابى به مطلوب و بین تهیه اسباب و آنچه انسان آرزوى رسیدن به آن را دارد رابطه عموم و خصوص من وجه است.
از معصوم (علیه السلام) رسیده که:
هر کس صبح کند، در حالى که بیشترین توجه و اهتمام وى به دنیا باشد، در پیشگاه خدا براى او چیزى نیست و خدا چهار خصلت را ملازم او خواهد ساخت: اندوهى پیوسته و بى پایان و اشتغالى که همراه آن فراغتى نخواهد بود و فقرى که با آن روى بى نیازى نخواهد دید و آرزویى که برایش سرانجامى نیست
در کتاب کافى از على بن ابراهیم از امام صادق (علیه السلام) روایت شده:
نماز کسى که خود را خوشبو کند از هفتاد نماز بدون بوى خوش برتر است.
و صدوق از آن امام بزرگوار روایت کرده که به مفضل فرمود:
دو رکعت نماز نمازگزارى که خود را خوشبو کرده از هفتاد رکعت نماز کسى که خود را خوشبو نساخته برتر است.
مبادا فهم چنین روایاتى بر تو دشوار و سنگین باشد؛ زیرا فضیلتى که براى بوى خوش بین شد بر اثر شرافت عقل است؛ چون عطر مغز را تقویت مىکند وآن را از فساد حفظ مىکند و فساد مغز، عقل را فاسد مىسازد، و عقل شریفترین رکن حقیقت آدمى و شریفترین مراتب و مقامات او است، بلکه برترین جزء عالم و همه خیرات به آن منسوب است؛ چنان که منشأ همه شرور، جهل است.
از این رو بر هر چه در تقویت عقل و زدودن آفتها از آن موثر است تأکید و بدان ترغیب فراوانى شده است. افزون بر این، عطر، مثالى است براى تحلى و آراستگى به فضایل و زیبایىها، که در برابر تخلى و پیراستگى از رذایل و زشتىها قرار دارد و همان گونه که پاک شدن از پلیدىها و گناهان نیمى از ایمانست، آراستگى نیز نیم دیگر ایمان خواهد بود.
پس شایسته است انسان خردورز از این گونه احکام به درجه لطف خداوند واستحکام شریعت سید رسولان (صلى الله علیه و آله و سلم) پى ببرد که حتى این امور جزئى را مهمل نگذاشته و تبیین کرده است؛ جزئیات که عامل تقویت عقل مىشود و عقل، وسیله کسب ایمان و توحید و کمال و سعادت است.
شایسته است آدمى در پى ادراک این حقیقت، از اهمال در احکام این عقل حیا کند و این لطفهاى گرانبها را ضایع نسازد و این نعمتهاى بزرگ را کفران نکن و نفس خود را که به کفران این نعمتها خو گرفته و با این عمل خود را در معرض خذلان و نابوى قرار داده، مخاطب ساخته و به او بگوید:
اى نادان! اى دشمن خویش! سستى و تنبلى تا کى؟ و این اهمال و تباه ساختن و خود را در معرض نابودى قرار دادن تا چند؟
آیا نمىبینى که خداى مهربانت این همه لطف و محبت به تو دارد و براى تو شریعتى قرار داده که حتى این امور جزئى را بیان داشته و پیامبرى فرستاده و کتابى نازل کرده و براى صیانت و حراست این شریعت، فرشتگانى قرار داده و در برابر تحصیل آخرت پاداشهاى فراوانى مقرر داشته و تو با اهمل همه اینها راتباه ساختى
عبرتى که باید از این دستور دینى آموخت آن است که انسان مراقب، بداند آزار و ستم به دیگران و تشبه به درندگان مورد خشم خدا است، به گونهاى که خداوند به بودن ابزار درندگى در بدن انسان خشنودنیست واز این رو به گرفتن ناخن دستور داده است.
خداى سبحان به عیسى بن مریم (علیه السلام) فرمود:
به ستمکاران بنى اسرائیل بگو ناخنهاى خود ر از کسب حرام کوتاه کنید و گوشهاى خود را از شنیدن زشتىها برحذر دارید و با دلهاى خود به من رو آورید، که مرا با صورتهاى ظاهرى شما کارى نیست.
و این سخن بدین معنا است که مراد اصلى از این احکام ظاهرى، اصلاح دلها به صفت عدل است، تا آدمى شایستگى خلافت و جانشینى خداوند عدل حکیم را بیابد. افزون بر اینکه، عنایت ویژه خداى سبحان به امت اسلامى، از بیان این احکام جزئى دانست مىشود؛ زیرا شریعت خود را کامل کرد و از بیان هیچ امرى که عامل تقرب به خدا، یا مایه دورى از او است فروگذار نکرد؛ به گونهاى که حتى ارش الخدش(44) را نیز تبیین کرد واین نشانه آن است که شریعت خداوند همان صراط مستقیم و نزدیکترین راه به سوى خدا است و این سخن سراسر حقیقت، و از هر گونه مجاز عارى است
در کتاب مصباح الشریعه از امام صادق (علیه السلام) چنین روایت شده است:
هر گاه خواستى وضو بگیرى، پس به سوى آب رو... زیرا خداوند آب را کلید قرب و مناجات با خویش و راهنماى جایگاه خدمت خود قرار داده است و چنان که رحمت او گناه بندگان را مىزداید، آلودگىهاى ظاهرى را نیز آب پاک مىکند تنه جز آن.
در صفا، رقت، برکت و پاکیزگى آب و درهم آمیختن آن با هر چیزى و در هر چیزى، بیندیش و آن را در پاکیزه ساختن اندامهاى بدن که خدا به تطهیر آن امر کرده به کار بر و واجبات و مستحبات آن را به جا آور، که در هر یک فواید پر شمارى است.
سپس در معاشرت با خلق خدا چونان آب باش که چون با هر چیز در آمیزد حق آن را ادا مىکند، بدوناین که هویت خود را از دست دهد و در این گفتار پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بیندیش که فرمود: مثل مؤمن خالص مثل آب است. و همه اطاعتها و عبادت هایت ویژه خدا باشد؛ چونان آب که هنگام فرود آمن از آسمان، پاک و خالص و طهور نامیده مىشود و چون اندامهایت را با آب شتستو مىکنى و پاکیزه مىسازى دلت را نیز به تقوا و یقین پاکیزه کن.
حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمود:
بان جهت به وضو ساختن امر شده که بنده، آنگاه که در محضر خداوند جبار براى مناجات با او مىایستد پاک و پاکیزه باشد و در آنچه او فرموده فرمانبردار و از پلیدىها و نجاسات پاک باشد. افزون براین که، وضو کسالت و خواب را از آدمى مىزداید و دل را براى قیام در پیشگاه پروردگار پاکیزه مىسازد. و اما این که وضو بر صورت و دستها و سرو پاها واجب شده از این رو است که این اندامها در نماز به کارگرفته مىشود؛ آدمى با صورت خود سجده و خضوع مىکند، با دست از خدا خواهش مىکند و در رحمت و معرفت او رغبت مىکند و با سر در رکوع و سجده به خدا رو مىآورد و بر پاها مىایستد و مىنشیند.
شایسته است انسان خردورز پس از آگاهى از حکم شریعت درباره طهارت مکان نمازگزار و جامه و بدن او - با این که نسبت اینها با حقیقت آدمى نسبت پوست با مغز است - از پاکسازى لب و حقیقت خود که همان قلب او است، غافل نماند و در تطهیر دل بیشتر از غیر آن بکوشد؛ زیرا دل نظر گاه پروردگار است و تطهیر دل جز با توبه نصوح (خالص) میسور نیست؛ چنان که امام صادق (علیه السلام) فرمود: با یقین و تقوا دلت را پاکیزه ساز؛ زیرا ثمره یقین، تقوا است و تقوا جز با توبه تحقق نمىیابد.
در کتاب مصباح الشریعه از امام صادق (علیه السلام) چنین روایت شده است:
راز نام گذارى مستراح بدین نام آن است که آدمى در آنجا از سنگینى نجاستها و کثافتها راحت مىشود و براى مؤمنان درس عبرتى است که نعمتهاى پاکیزه دنیایى سرانجامش چنین است!
پس[بر اثر این درس عبرت] با دل بریدن از متاع دنیا خود را راحت مىسازد و جان خود را از سرگرم شدن به آن فارغ مىکند و همان گونه که از جمع آورى کثافتها پرهیز مىکند، از گرد آورى متاع دنیا دورى مىگزیند و به اندیشه درباره خود مىپردازد که چگونه در حالى بزرگوار و گرامى، و در حالى دیگر ذلیل و خوار مىشود و درمىیابد که قناعت و تقوا مایه آرامش و آسایش وى در دنیا و آخرت مىشود؛ زیرا آسایش آدمى در خوار شمردن دنیا وانهادن بهرهگیرى از آن و زدودن جاست حرام و شبهه ناکه آن نهفته است.
پس از ادراک این حقیقت، در کبر و خود بزرگ بینى را بر روى خود مىبندد و از گناهان مىگریزد و در تواضع و پشیمانى و حیا را بر روى خویش مىگشاید و براى دستیابى به فرجامى نیک و نفسى پاکیزه، در اداى فرمان ها و اجتناب از نواهى مىکوشد و نفس خود را در زندان خوف و صبر و خوددارى از شهوتها به بند مىکشد، تا به امان خداوند در دار القرار بپیوندد و طعم رضاى خدا را بچشد؛ زیرا سلوک خردپسند همین است و جز این هرچه را نیک پندارد، هیچ است.
مراد از سخن امام (علیه السلام) این است که مؤمن چون بیندیشد که لذت اندک و ناچیزى که از نعمتهاى دنیا بهره وى شده، به آفت تبدیل شده و جز با دفع آن از آزارش رهایى نمىیابد، پى مىبرد که سرانجام همه نعمتهاى دنیا همین است و براى دورى از زیان و آفتهاى آنها باید آنها را ترک گفت و جز به مقدار ضرورت از آن بهره نگرفت، تا دل آدمى از سنگینى وابستگى خاطر به آنها (در نعمتها و لذتهاى حلال) و از آسیبها و آفتهاى آنها (در حرام و شبهه ناک) راحت باشد.
در نتیجه، همان گونه که از پلیدىها دورى مىکند از آنها (نعمتها و لذتهاى حلال) نیز پرهیز خواهد کرد، و هنگامى که ببیند طعامى که براى ادامه حیات ناار است مصرف کند و قوام و بقاى وى بدان بستگى دارد، براى دفع ضرر و آفت آن باید چنین ذلتى را تحمل کند، خود بزرگ بینى را رها کرده، تواضع پیشه مىکند و از آنچه در گذشته بر خلاف این رویه عمل کرده، پشیمان مىشود و از بى توجهى به رهنمودهاى پروردگار خود، در مواردى که به پاکیزگى ظاهرى و طهارت باطنى وى مربوط مىشود، حیا کرده یقین مىکند که از لذتهاى پست دنیایى بر اثر سرانجام بد آنها باید چشم فرو پوشید و لذت خالص حقیقى را در نعمتهاى دنایى نمىتوان یافت، بلکه لذت راستین در رضایت و خشنودى خدا است، که پس از دستیابى به امان خداوند در سرى جاویدان بهره آدمى مىگردد.