«پیامبر اسلام برای دعوت مردم به اسلام، افراد یا گروههایی را به سوی قبیلههای مختلف در شبه جزیره عربستان اعزام میکرد تا آنها را به توحید، یکتاپرستی و پرهیز از شرک فراخوانند. برخی قبیلهها مانند عضل و قاره که با ظهور اسلام منافعشان را در خطر میدیدند، با مسلمانها از درِ نفاق و دورویی درآمدند و از رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، نمایندهای را برای ارشاد و تبلیغ قبیلههای خود درخواست کردند. پیامبر هم گروهی را به سرپرستی مرند به سوی آنها اعزام کرد. آنها در منطقهای به نام رجیع در خارج مدینه با توطئه و نقشه قبلی، نمایندههای پیامبر را محاصره کردند که بر اثر درگیری، تعدادی از مسلمانها به شهادت رسیدند و دو نفر به نامهای زید و جنیب به اسارت منافقها درآمدند. منافقها برای خوشخدمتی، این دو مسلمان را به کفار قریش تحویل دادند. کفار هم زید را در دم شهید کردند و تصمیم گرفتند جنیب را در تنعیم به دار بیاویزند. جنیب در کنار چوبه دار از سران قریش خواست که اجازه دهند دو رکعت نماز بخواند. کفار با پیشنهاد جنیب موافقت کردند و جنیب با آرامش و توجه به نماز ایستاد. بیتوجهی وی نسبت به مرگ، اطرافیان را به شدت شگفتزده کرد. جنیب پس از نماز رو به کفار کرد و گفت: اگر نبود که گمان کنید من از ترس مرگ، نمازم را طولانی میکنم، به این زودی از عبادت خدای سبحان جدا نمیشدم. جنیب را به دار آویختند؛ درحالیکه لبانش به یاد خدا میجنبید و آخرین کلامش این بود: خدایا تو شاهدی که یک دوست در اطرافم نیست تا سلام من را به حبیبم برساند. خدایا تو سلام مرا به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برسان. این را گفت و به شهادت رسید».1