حضرت موسی وقتی که همراه زن و فرزندش به سوی مصر باز می گشت در بیابان صور ، و در آن تاریکی که همسرش هم کمی بد حال شده بود ناگهان از جانب طور آتشی مشاهده نمود، رو به همراهان و خانواده اش کرد و گفت : شما همین جا بمانید من آتشی را دیدم شاید شعله ای از آن برای شما بیاورم و یا راهی پیدا کنم. موسی بسوی آتش روان شد.چون نزدیک آن رسید.درخت سبزی را دیدکه از آن آتش شعله وراست و چون نزدیک رفت ندای جان بخشی از سمت راست آن درخت به گوشش خورد، که می گفت:همانا من خدای یکتا ، پروردگار جهانیانم، ای موسی من پروردگار توام کفش خویش را بیرون آور که در سرزمین مقدس طور هستی و من تو را برگزیده ام.پس به وحی من گوش دار که من خدای یکتا هستم، که معبودی جز من نیست مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپادار . می بینم که در این آیه خداوند بزرگ بعد از شناساندن خود اولیندستوری که می دهد سفارش به پرستش و عبادت و برپاداشتن نماز است.