اولِ دفتر به نام ایزد دانا !
صانع ِ پروردگارِ حیّ توانا !
اکبر و اعظم ، خدای عالَم و آدم
صورت هوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا
قسمت خود می خورند منُعم و درویش
روزی خود می برند پشّه و عنقا !
شربت نوش آفرید از مگسِ نحل
نخل تناور کند ز دانة خرما
هرکه نداند سپاسِ نعمت امروز
حیف خورَد بر نصیب رحمت فردا
بار خدایا مهیمنّی و مدبّر
وز همه عیبی مقدسّی و مبرّا !
ما نتوانیم حقّ حمد تو گفتن
با همه کرّوبیان عالم بالا
سعدی از آنجا که فهم اوست سخن گفت
ور نه کمال تو و وهم کی رسد آنجا ؟!
مصلح الدین سعدی شیرازی