عبادت شبانه شهدا
شهیدی در حالت نماز شب خواندن
صبح روز بعد از والفجر که برای انتقال شهدا و بقیه مجروحان به منطقه رفته بودیم با صحنه عجیب وی رو برو شدم.
در بین شهدا شهیدی بودکه دیشب مجروح شده بود. این شهید روی سجادهای نشسته بود. قرآن و مهرش روی سجاده بود و هر دو دستش شدیداً مجروح شده بود او با این حال شهید شده بود.از خودم پرسیدم اینها با این وضع هم نماز شبشان را ترک نکردند. ما کجای راه هستیم؟
عبادت شبانه شهدا
شهیدی در حالت نماز شب خواندن
صبح روز بعد از والفجر که برای انتقال شهدا و بقیه مجروحان به منطقه رفته بودیم با صحنه عجیب وی رو برو شدم.
در بین شهدا شهیدی بود که دیشب مجروح شده بود. این شهید روی سجادهای نشسته بود. قرآن و مهرش روی سجاده بود و هر دو دستش شدیداً مجروح شده بود او با این حال شهید شده بود. از خودم پرسیدم اینها با این وضع هم نماز شبشان را ترک نکردند. ما کجای راه هستیم؟
نماز شب در اسارت
یکى از برادران آزاده مىگوید:
در یکى از اردوگاهها، پس از آن که عزیزى از میانمان رخت بربست و به شهادت رسید، گروهبان عراقى دربارهاش گفت:
(او اسیرى بود که هر شب در گوشه اتاق شماره 12 نماز شب مىخواند). امام حسین (ع) از رسول خدا (ص) نقل کرد: که آن حضرت فرمود: کسى که عمرش با قیام شب و عبادت خدا خاتمه یابد اهل بهشت است.
ماز شب در قبر! (شهیدان حسین و ابوالفضل قربانى)
عملیات پیروزمد خیبر در جزیره مجنون در جریان بود، قرار بود پس از شکستن خط، یگان ما که در سه راه فتح مستقر بود به سمت بصره پیشروى کند. دشمن بعثی با آگاهی نسبى از این اخبار، دست به مقاومت شدید زد و علاوه بر جنگ روانی شدید و بمبارانها و حملات شدید شیمیایی، با آنچه داشت شبانه روز آتش بر سر رزمندگان ریخت.
دراین میان دو برادر به نامهاى حسین و ابوالفضل قربانى با حالات معنوى خود کل گردان را متأثر کرده و چون خورشیدى فروزان نورافشانى میکردند. این دو برادر شهید، فارغ ار حوادث و هر آنچه اتفاق می افتاد در هر مکانى که یگان مستقر میشد، قبرى حَفر میکردند و به خصوص در شب، نماز می خواندند. هر کسی که بیدار مىشد، آن دو را در حال مناجات و نماز مىدید. چقدر زیبا بود توجّه به معبودشان.
نماز شب در شب عملیّات
از برادر صحّتی خواهش کردم از حالت بچّهها در شب پیش از عملیّات برایم بگوید. گفت:
«در شب حمله بیشتر بچّهها دعا میخوانند. نماز شب میخوانند. هر کسی هم که معمولاً نماز شب نمیخواند، آن شب میخواند. بچّهها از خداوند و از همدیگر طلب بخشش میکنند. کسانی که وصیّت نامه ننوشتهاند، وصیّت نامهشان را مینویسند، بعضیها زیارت عاشورا میخوانند و خیلیها گریه میکنند.
هر گوشهای را که نگاه کنی، کسی را میبینی که در حال خواندن دعا است و گریه میکند. حالتی روحانی به وجود میآید. بعضیها از برادرانشان قول میگیرند که اگر شهید شدی نزد خدا مرا شفاعت کن، و بعضیها نماز شکر میخوانند ...
رزمندگان از چادرها بیرون آمده بودند و با آب سرد وضو میگرفتند و به سوی چادر نمازخانه گُردان میشتافتند.
به یاد دارم اوّلین روزی که به همراه عدّهای از دوستان به آسایشگاه 17 منتقل شدیم با دیدن آن همه افراد در آن آسایشگاه متعجّب شده بودم و به این فکر فرو رفتم که هنگام خواب چگونه این همه افراد در کنار یکدیگر میتوانند خود را جا دهند.
به خاطر خستگی روحی، شب اوّل زود به خواب رفتم. ناخودآگاه نیمههای شب از خواب بیدار شدم. صدای زمزمهای به گوشم رسید.
از جای خود بلند شدم و به اطراف نگاه کردم با بُهت و ناباوری تمام، مشاهده کردم که حدود سه چهارم آسایشگاه به صورت انفرادی مشغول مناجات و خواندن نماز شب و تلاوت قرآن هستند. نزدیکترین فردی که کنارم نشسته بود پرسید: «حالت بهتر شده؟»
دلم میخواست از خجالت زمین دهان باز کند و مرا در خود فرو ببرد. با شرمندگی جواب دادم که: «بله!»
پرسیدم: «بچّهها هر شب این برنامه را دارند؟» گفت: «بله!»
اکنون جواب سؤالی را که اوّل غروب در مورد تنگی جا برای خواب در ذهنم نقش بسته بود گرفته بودم:
اکثر بچّهها تمام طول شب را در حال مناجات با معبود خود میگذراندند.
شهید قدّوسی و نماز شب
در رابطه با حالات این شهید بزرگوار گفته شده که:
او حتّی به مستحبّات و مکروهات، بسیار اهمیّت میداد. نماز شب را برای روحانی لازم میدانست. یک شب در مسجد گوهرشاد با نگرانی میفرمود: «برایم بسیار ناگوار و غیر منتظره بود که شنیدم، یکی از اساتید مدرسه حقّانی مقیّد به نماز شب نیست. با ایشان صحبت کردم، معلوم شد سبکی معده را در شب رعایت نمیکند».
بار دیگر میفرمود: «ما وقتی در نهاوند بودیم، سالی یک بار به صورت خانوادگی منزل یکی از آشنایان دعوت میشدیم. من پس از تکرار چند نوبت، دیدم همان شبی که ما، در آن مهمانی غذا میخوریم، نماز صبح روز بعد به آخر وقت کشیده میشود و موفّق به نماز شب نمیشویم. متوجّه شدم در اموال آن شخص اشکالی وجود دارد».