یکی از آزادگان در خاطره ای از دوران اسارتش می گوید: عراقی ها تصمیم گرفتند که ما را به زیارت حضرت علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام ببرند، اما وقتی نوبت به اردوگاه ما رسید، کسی حاضر نشد در زیر پرچم صدام به زیارت برود. آنها قبل از ما یک گروه از اسرای داخل اردوگاه را به زیارت برده بودند و به آنان اجازه نداده بودند که نماز صبح را بخوانند؛ یعنی یک ساعت قبل از نماز صبح، آنها را سوار ماشین کرده بودند. این مسئله برای ما خیلی سخت بود و با اینکه یک عمر انتظار زیارت قبر اباعبداللّه الحسین علیه السلام را داشتیم، اما نتوانستیم به خاطر یک امر مستحب (زیارت) یک امر واجب را (نماز) کنار بگذاریم و ناچار از این فرصت چشم پوشی کردیم. با اینکه همه اسرا مشتاق زیارت حرم ائمه اطهار بودند، ولی چون یقین داشتند که نماز صبح از دستشان می رود، حاضر به قبول این مسئله نشدند. به خاطر سرپیچی از دستور صدام، یعنی حاضر نشدن برای رفتن به زیارت، نگهبانان بعثی بیش از یک ماه اسرا را مورد ضرب و شتم قرار دادند. آنها همچنین دویست نفر از دوستان ما را عریان نموده و پس از کتک کاری و شکنجه به اردوگاهی دیگر منتقل کردند و ما تا مدتی از آنها بی خبر بودیم.1