بر اساس این ویژگی، انسان می تواند از
تأثیرپذیری خود در برابر موقعیّت ها و عوامل محیطی جلوگیری کند و حتی منشأ
تأثیرگذاری و جهت دهی به آن ها باشد. در این جاست که ضرورت توجه به اصل «مسئولیت»
آشکار می شود. افزون بر این، اگر فردی تنها به سبب خوبی محیط و موقعیت، سالم باشد،
نمی توان گفت که به تحول تربیتی مطلوب دست یافته است. باید سرسختی کودک را در برابر
شرایط سخت و بد افزایش داد و او را چنان بار آورد که به جای نرمی در برابر فشارهای
بیرونی، از الزام های درونی پیروی کند.
در این جا می توان از روش «واگذاری
مسئولیت و تکلیف» برای افزایش استقامت کودک استفاده کرد.
تبیین مسئولیت
احساس مسئولیت، نتیجه روشنگری است.
بدین معنا که کودک را با دلیل های روشن و در سطح فهم خود او پرورش دهیم؛ زیرا اگر
به او آگاهی و شاخص داده شود و به حکمت ها و چراهای مسایل دینی و زندگی آشنا باشد،
خود به خود به آن ها دل بستگی پیدا می کند. چنین فردی اگر در آینده با افراد بی دین
برخورد کند، به راحتی رنگ نمی بازد و در پی آن، روحیه نقّادی نیز در وی پدیدار می
شود. او اگر دلیل و ریشه هر چیز را بداند، می تواند آن ها را به عنوان شاخص ارزش
یابی های خود در زندگی به کار برد و کم تر دچار مشکل گردد.