موضوعات مطالب
آرشيو مطالب
صفحه ها
آمار و امكانات
درباره وبلاگ

هرچند تاكنون درباره نماز ، پایگاه ها و صفحات مجازی ارزشمندي نشر يافته است، ولي در رسانه سعی داشته ایم با نگاه نو ، تدوين و دسته بندي مناسب جوانان و نوجوانان را به این مسیر رهنمون باشیم. اين مجموعه شامل بخش ها و موضوعات مختلفي شامل : جايگاه والاي نماز در ميان عبادت ها ،آثار و برکات نماز بر روي فرد و جامعه و نقش نماز در زندگي و روش هاي آن معلوم مي گردد. و دراین راستا راهكارهاي جذب كودك و نوجوان به نماز مانند: تشويق و تحسين، كردار نه گفتار، اخلاق خوش و اُنس با كودك و نوجوان، ميانه روي و... با بیان حکایات ، احادیث ، الگوها و... آورده شده است. باشد که این مجموعه ما و فرزندانمان را در مسیر برپا كنندگان نماز یاری گر باشد.
سایر امکانات
پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد
نماز و تأخیر جنگ

بنا به نقل طبری آمده است: «عصر پنج‌شنبه دهم محرم، عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت درآمد. امام حسین علیه السلام در آن ساعت، بیرون خیمه به شمشیرش تکیه کرده و خواب خفیفی چشمان ایشان را گرفته بود. چون زینب کبری علیها السلام سروصدای لشکر عمر بن سعد را شنید و جنب‌وجوش آنها را دید، نزد امام آمد و عرضه داشت: برادر! اکنون دشمن به خیمه‌ها نزدیک شده است. امام سر برداشت و ابتدا این جمله را فرمود: «اِنّی راَیتُ رَسولَ الله...؛ اکنون رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم که به من فرمود: به زودی نزد من خواهی آمد.» سپس برادرش، ابوالفضل علیه السلام را خطاب کرد و چنین فرمود: جانم به قربانت سوار شو و با اینها ملاقات کن؛ انگیزه و هدف آنها را جویا شو.
حضرت ابوالفضل علیه السلام با بیست تن که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نیز در میان آنان دیده می‌شد، به سوی دشمن رفت و از انگیزه حرکتشان سؤال کرد. لشکریان عمر بن سعد در جواب او گفتند: اکنون از سوی ابن زیاد حکم تازه‌ای رسیده است که باید شما بیعت کنید. در غیر این صورت، وارد جنگ خواهیم شد.
حضرت ابوالفضل علیه السلام به سوی امام برگشت و پیشنهاد آنان را به آن حضرت رسانید. امام در پاسخ وی چنین فرمود: به سوی آنان بازگرد و اگر توانستی، همین امشب را مهلت بگیر و جنگ را به فردا بینداز تا ما امشب را به نماز، استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم؛ زیرا خدا می‌داند که من به نماز، قرائت قرآن، استغفار و مناجات با خدا علاقه بسیار دارم.
حضرت ابوالفضل علیه السلام برگشت و تقاضای مهلت یک‌‌شبه کرد. عمر بن سعد چون در قبول این پیشنهاد تردید داشت، موضوع را با فرماندهان لشکر مطرح کرد و نظر آنها را جویا شد.
یکی از فرماندهان به نام عمرو بن حجاج گفت: سبحان الله! اگر اینها از ترک و دیلم بودند و چنین مهلتی را از تو درخواست می‌کردند، بایستی به آنها جواب مثبت می‌دادی؛ درصورتی‌که اینها فرزندان پیامبر هستند. قیس بن اشعث، یکی دیگر از فرماندهان گفت: به عقیده من هم باید به این درخواست حسین جواب مثبت داد؛ زیرا این درخواست برای عقب‌نشینی آنها از جبهه و تجدیدنظر نیست، بلکه به خدا سوگند، فردا اینها پیش از تو جنگ را شروع خواهند کرد. عمر بن سعد گفت: اگر چنین است، پس چرا شب را به آنان مهلت بدهیم؟ به هر حال، پس از گفت‌وگوی زیاد، پاسخ عمر بن سعد به حضرت ابوالفضل علیه السلام این بود که امشب را به شما مهلت می‌دهیم؛ اگر تسلیم شدید و به فرمان امیر گردن نهادید، شما را نزد او می‌بریم و اگر امتناع کردید، شما را به حال خود باقی نخواهیم گذاشت و جنگ است که سرنوشت شما را تعیین خواهد کرد. بنابراین، با درخواست امام موافقت و شب عاشورا به ایشان مهلت داده شد».
1




برچسب :
نوشته شده در پنج شنبه 1394/4/4 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر

X