موضوعات مطالب
آرشيو مطالب
صفحه ها
آمار و امكانات
درباره وبلاگ

هرچند تاكنون درباره نماز ، پایگاه ها و صفحات مجازی ارزشمندي نشر يافته است، ولي در رسانه سعی داشته ایم با نگاه نو ، تدوين و دسته بندي مناسب جوانان و نوجوانان را به این مسیر رهنمون باشیم. اين مجموعه شامل بخش ها و موضوعات مختلفي شامل : جايگاه والاي نماز در ميان عبادت ها ،آثار و برکات نماز بر روي فرد و جامعه و نقش نماز در زندگي و روش هاي آن معلوم مي گردد. و دراین راستا راهكارهاي جذب كودك و نوجوان به نماز مانند: تشويق و تحسين، كردار نه گفتار، اخلاق خوش و اُنس با كودك و نوجوان، ميانه روي و... با بیان حکایات ، احادیث ، الگوها و... آورده شده است. باشد که این مجموعه ما و فرزندانمان را در مسیر برپا كنندگان نماز یاری گر باشد.
سایر امکانات
پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد
نماز اضطرارى
حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسم اقبالیان
نیروهاى بعثى در سال 59 به آبادان حمله کردند و قصد اشغال و تصرف آن جا را داشتند. در مسجد ما، آموزش هاى نظامى مقدماتى وجود داشت و یک روز خبر دادند نیروهاى دشمن وارد نخلستان هاى ذولفقارى شده اند. به همراه تعدادى از نیروهاى همین مسجد ( مسجد مهدى موعود آبادان ) به سمت نخلستان ها حرکت کردیم . با مقاومت بچه ها دشمن مقدارى عقب نشینى کرد.
هوا تاریک شده بود و وقت اذان و نماز هم فرا رسیده بود.
یکى از برادران که از شرایط نماز در منطقه جنگى مطلع بود به ما گفت نماز بخوانید و ما هم نمازمان را خواندیم .
صبح شد و ما در یک سنگر عراقى به یک جسم نسبتا بزرگ که زیر خاک ها بود مشکوک شدیم . از طرفى شب قبل در همان جا نماز خوانده بودیم . وقتى رفتیم جلوتر و خاک ها را کنار زدیم دیدیم یک جسد عراقى است که زیر خاک ها بوده و همان جا کشته شده بود بله فهمیدیم نمازمان را بر روى بدن بى جان او اقامه کرده ایم و چون تاریک بود، متوجه نبوده ایم .
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
نماز حاجت دو رکعتى
حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسم اقبالیان
عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران بنده به همراه دو تن دیگر از رزمندگان در اثر یک غفلت در محاصره عراقى ها قرار گرفتیم . به گونه اى که راه پیش و پس نداشتیم . خواستیم خود را تسلیم کنیم ، ولى هنوز کمى امید داشتیم . چون در یک چادر بودیم و هنوز عراقى ها ما را ندیده بودند.
با هم مشورت کردیم . بنده عرض کردم در سال 60 در عملیاتى که با مشکل رو به رو شدیم با دو رکعت نماز مشکلمان را حل کردیم . و این جا هم خوب است دو رکعت نماز بخوانیم . خیلى سریع دو رکعت نماز حاجت خواندیم و با تعویض لباس توانستیم نجات پیدا کنیم . در حال فرار بودیم که عراقى ها
به ما مشکوک شدند و وقتى فهمیدند از خودشان نیستیم شروع به تیر اندازى کردند؛ ولى آسیبى به ما نرسید.
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
امضاى شهاتنامه
على دوست محمدى
مرحله اول عملیات بیت المقدس بود. شب عملیات از سه راه شادگان به سمت رودخانه کارون پیاده راه افتادیم وقتى به کاروان رسیدیم ، هنوز پل آماده نبود و امکان عبور نیروها وجود نداشت . هوا کم کم تاریک مى شد و وقت نماز مغرب و عشا نزدیک بود.
به عده اى از بچه ها گویا الهام شده بود که این نماز، آخرین نماز شماهاست . بسیارى از رزمندگان در رودخانه کارون غسل کردند و با غسل و طهارت روحى ویژه اى به نماز مشغول شدند. بعد از نماز هم دعاى کمیل خواندیم . زمزمه
امشب شهاتنامه عشاق امضا مى شود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا مى شود
فضا را پر کرده بود.نخل با بچه ها همصدا شده بودند. آن شب من محور نماز بچه ها بودم و فقط به آن ها نگاه مى کردم . یاد آن صحنه ها انسان را منقلب مى کند.بسیارى از رزمندگان آن نماز مغرب را در زمین نبودند و آسمان ها پرکشیده بودند. شب هنگام ، فرمان حرکت صادر شد تا صبح راه رفتیم و به دشمن رسیدیم .
هوا در حال روشن شدن بود که یکى از فرماندهان اعلام کرد نماز صبح را بخوانید. ما به جاده اهواز - خرمشهر نزدیک شده بودیم . زیر رگبار گلوله ها تیمم کردن و نماز خواندن صفاى خاصى داشت . یادش بخیر.
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
نماز پشت میدان مین
تابستان سال 1361 و عملیات رمضان بود.
یک روز گرم و آفتابى در منطقه جنوب و اطراف پاسگاه زید ساعت 21، دستور عملیات و پیشروى داده شد. آتش توپخانه ها، منورهاى سبز و قرمز و گلوله هاى رسام ، شب غیر مهتابى را روشن کرده بود. همه رزمندگان با تکاپوى زیاد مشغول انجام وظایف خویش بودند و فقط به پیشروى در عمق محورهاى عملیات مى اندیشیدند. میادین مین به سرعت پاکسازى و خودروهاى حمل مهمات و تغذیه و نیز آمبولانس ها با احتیاط غیر قابل وصفى با چراغ هاى خاموش و زیر منورهاى دشمن به پیش مى رفتند. رزمندگان اعزامى به خط مقدم در خودروهاى نظامى ، به همراه سلاح هاى انفرادى ، با شور و شعف زایدالوصفى ، منتظر رسیدن به محل عملیات خود بودند و سکوت متفکرانه ، حاکى از عمق شعور آن ها بود.
ساعاتى از نیمه شب گذشته بود که پشت یک میدان مین عجیب و غریب رسیدیم که برادران تخریب توانسته بودند بخشى از آن را براى عبور خودرو و رزمندگان ، پاکسازى و نوار کشى کنند، ما هم که در یک آمبولانس بودیم ، مجبور بودیم با احتیاط کامل و به آهستگى عبور کنیم .یکى از رزمندگان در جلوى ماشین پیاده حرکت مى کرد و مسیر را نشان مى داد. چرخ سمت راست بر اثر برخورد با مین ضد نفر ترکید و خودرو متوقف شد.ضمن این که جاده کم عرض نیز بسته شد.
خوشبختانه هیچ خودرو دیگرى پشت سر ما نبود و رزمندگان پیاده از کنار ما عبور کردند.
هر لحظه امکان داشت خمپاره اى بر روى ماشین ما فرود بیاید و به همین دلیل ما وحشت کرده بودیم . به دلیل کم عرض بودن جاده امکان جک زدن نیز نبود. چند دقیقه اى نگذشته بود که در تاریکى صداى ضعیف موتور سیکلتى به گوش ما رسید. هنگامى که سرنشینان به ما رسیدند و ماجرا را پرسیدند، بلافاصله مشغول مین یابى در محل تعویض چرخ خودرو شدند.در مدت کوتاهى به ما اجازه دادند چرخ را عوض کنیم .
در همین حال دیدیم که یک نفر از آن ها مشغول جهت یابى است و با قطب نما دنبال قبله مى گردد. با صدایى نسبتا بلند اعلام کرد:وقت نماز صبح شده .للّه تعدادى از ما که صدایى او را مى شنیدیم ، به سرعت به طرفش ‍ رفتیم تا جهت قبله را سؤ ال کنیم . چگونه در زیر آن آتش گلوله ها مى توان جاى امتى براى نماز پیدا کرد؟ امکان تجدید وضو نبود. آن دو تخریبچى در انتهاى نماز خود بودند و عملشان همه بینندگان را به شوق معنوى وا مى داشت . با تمام وجود خاکى و ملکوتى خویش در مقابل خداوند ایستادم . اول فکر کردم که آیا با پوتین نماز بخوانم یا نه ؟ ولى از درون خودم جواب شنیدم که کسى گفت : زود باش ، زود باش نماز این گونه را خدا مى پسندند. تو براى حفظ دین خدا این جا آمده اى .
زیر نور منورها و تیرهاى رسام و صداى گلوله ها صداى خویش را نمى شنیدم . نماز را سلام دادم . رو به قبله ایستاده بودم که به سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام عرض ادب کنم که موج انفجار مرا زمین گیر کرد.
نماز صبح در میدان مین ، در کنار چند مجروح به همراه آماج گلوله هاى دشمن عجب حال و هوایى داشت که هنوز بعد از 21 سال غبطه تکرار لحظه اى از آن را دارم .
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
دعوت الهى
محمد دانش راد
در پادگان سر پل ذهاب بودیم .
نزدیکى هاى وقت اذان بود، که نیروهاى اسلام ، از اطراف با شور زیادى در حال حرکت به سمت وضو خانه بودند.ناگهان چندین فروند از جنگنده هاى دشمن بر فراز آسمان ظاهر شدند و نیروهایى را که در حال آماده شدن براى نماز بودند زیر آتش گلوله خود قرار دادند.
جهنمى به پا شد.آن روز عده اى از رزمندگان ، در حال ورود به نمازخانه و عده اى در حال وضو گرفتن براى نماز بودند که خداوند آن ها را به مهمانى خود دعوت کرد.
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
امداد فرشتگان
حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم اقبالیان
در عملیات بدر بودیم .یک روز به همراه شهید اکبر شیرازى و شهید ملک محمدى از یگان دریایى لشکر 17 على بن ابیطالب با چند نفر دیگر از رزمندگان مشغول نماز جماعت شدیم . نماز را بر روى اسکله و در واقع بر روى چوب هاى آن جا اقامه مى کردیم . در حال خواندن نماز بودیم که هواپیماهاى دشمن آمدند و بمباران کردند، ولى به هیچ یک از ما آسیبى نرسید.شهید سلیمى که از طرف دفتر حضرت امام (رضوان الله تعالى علیه ) تشریف آورده بودند گفتند:هواپیماهاى عراقى همه این اطراف را بمباران کردند، به جز این نقطه را، گویا فرشتگان ترکش هاى این هواپیما را از نمازگزاران دور کردند.
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
چادر نماز
سید جهانگیر موسوى
قبل از عملیات خیبر بود که من در گردان زرهى در جبهه حضور داشتم . واحد تبلیغات ما دو تا چادر تهیه کرده بود و آن را با نام مسجد امام حسین (ع ) مى شناختیم .
قرار شد اول حفاظت دو چادر را تاءمین کنیم و بعد در آن جا نماز جماعت بر پا کنیم .تقریبا به اندازه قد یک انسان دور تا دور چادرها را کیسه چیدیم تا از ترکش در امان باشد.
یک روز در حال خواندن نماز ظهر بودیم که هواپیماى دشمن وارد منطقه ما شد و صداى پدافندهاى خودى فضا را پر کرد؛ ولى ما نماز را ادامه دادیم . بعد از چند لحظه بمباران خوشه اى آغاز شد و تعدادى از آن ها هم در نزدیک چادر ما فرود آمد؛ ولى هیچ کس نماز را ترک نکرد.
بعد از نماز که چادر را بررسى کردیم ، دیدیم حتى چند جاى چادر هم سوراخ شده ، ولى نمازگزاران آسیبى ندیده اند.
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
ترس شیطانى
محمد پناهى
شهید بزرگوار شادمان ، که سرباز وظیفه بود به من مراجعه کرد و گفت که فلان سرباز حتى در خط مقدم هم نماز نمى خواند؛ به او توصیه مى کنم نماز بخواند ولى او قبول نمى کند و اهل نماز نمى شود. از او پرسیدم آیا علتش را پرسیده اى ؟ گفت : بله . او در جواب مى گوید من اصلا دوست ندارم شهید بشوم و مى ترسم با خواندن نماز شهید شوم .
شهید شادمان بعد از تحمل سختى ها و مشقت بسیار در حین یک عملیات در اثر انفجار تانک سوخت و به جز مقدارى خاکستر و یک تکه استخوان چیز دیگرى از او به جا نماند.
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
توفیق عبادت
سید محمد حسنى
چند شبى بود که نیمه هاى شب از خواب بیدار مى شدم ؛ ولى حال این را که برخیزم و نماز شب بخوانم نداشتم در واقع توفیق نداشتم . کوهستانى بودن منطقه و این که روى زمین برف نشسته بود و فاصله آب با ما زیاد بود و سرما و ترس نیز در نخواندن نماز شب من موثر بود.
یک روز یکى از رزمنده هاى خیلى با حال را دیدم و قضیه محروم شدن از فیض نماز شب را به او گفتم . او گفت :تو باید دو کار اساسى انجام بدهى تا بتوانى نماز شب خوان شوى .اول این که نمازهاى واجب را در اول وقت به جاى آورى و دوم این که از خدا توفیق بخواهى .
آن روز من کلى گریه و زارى کردم و از خدا خواستم که توفیق نماز شب را به من عطا کند.
نیمه شب بود که طبق چند شب قبل از خواب بیدار شدم . ولى باز با وسوسه شیطان خوابم برد. در خواب همان رفیق با صفا را دیدم که مى گفت : من که گفتم باید توفیق پیدا کنى .
در همین لحظه من احساس کردم پاى چپم را در حال کشیده شدن است . فکر کردم یکى از دوستانم باشد؛ ولى وقتى از جاى خود با عجله بیدار شدم دیدم هیچ کس نیست .آرى از آن شب به بعد، با آن مدد الهى توفیق خواندن نماز شب را پیدا کردم .
کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
اجر من با خداست
سید مرتضى میریان
اوایل جنگ در خط میدان تیر مدن بودیم .
نمازخانه اى را در یک سنگر بر پا کرده بودیم . در درست کردن این سنگر برادران خلى زحمت کشیده بودند؛ بخصوص فردى به نام حاج آقا بهرامى که تلاش هاى ایشان بسیار بیشتر و زیادتر از دیگران بود.
یک روز من بابت تلاهایش از او تشکر کردم ، ولى او در جواب گفت من این کار را براى شما نمى کنم که تشکر مى کنید و براى هر کس که کار کنم خودش ‍ اجرش را مى دهد.
چند ماه بعد که در یک سنگر، در پشت خط کارون منطقه شیر پاستوریزه در حال نماز خواندن بود، خمپاره اى به سنگر برخورد کرد و سنگر بر روى او خراب شد و او در حال نماز خواندن در زیر آوار به شهادت رسید.

برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
جماعت چهار نفرى

یکروز در جزیره مجنون مشغول نماز جماعت بودیم . (به علت آتش ‍ سنگین دشمن معمولا نماز جماعت خوانده نمى شد، ولى یک روز ما یک نماز چهار نفرى خواندیم.)
در رکعت دوم هواپیماهاى دشمن کنار خاکریز ما را موشک زد و مقدار زیادى خاک و لجن به روى بچه ها پاشید و نماز هم از جماعت خود خارج و شکسته شد.ولى ما دوباره نماز جماعت برقرار کردیم و این بار موفق شدیم که نماز را تمام کنیم و از این بابت خدا را شکر کردیم .

کتاب نماز عشق/ ابوالفضل دربانیان


برچسب :
نوشته شده در دوشنبه 1393/12/11 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر

X