یکى از ویژگیهاى مرحوم علامه طباطبایى(ره) دائم الذکر بودن ایشان بود حتى نقل شده است:
در اواخر عمر که دچار کسالت شدید و عصبى بودند، حتى نزدیکان را نمىشناخت و از خورد و خوراک غافل بود؛ یعنى اگر لیوان آب یا غذا را به دستش مىدادند تا نمىگفتند، بخور، نمىخورد، ولى در همان حال، آهسته ذکر مىگفت و به یاد خدا بود و گویا در عالم دیگر است.
در لحظات آخر عمرش یکى از شاگردان خصوصى علامه مىگفت: از ایشان پرسیدم چه کنم در نماز به یاد خدا باشم و حضور قلب داشته باشم؟ براى شنیدن بیانات استاد، گوشم را نزدیک دهانش بردم، چند بار فرمودند:
توجه، مراقبه، توجه، مراقبه، به یاد خدا باش و خدا را فراموش نکن. (1)
پینوشت:
1- جرعههاى حیاتبخش، ص 355 .
برگرفته از کتاب پندهاى حکیمانه، ج ۳، علامه حسن حسن زاده آملى .
مقدمه
حقیقت و گستره هر چیز را از درک نحوه هستی آن می توان بدست آورد، بنابراین از آنجا که در شب معراج (و در واقع در برزخ نزولی) چهره ملکوتی نماز برای مقام ختم مرتبت جلوه نمود،[1] و در قبر (در واقع در برزخ صعودی) برای مومن نماز گزار متمثل می شود،[2] بخوبی می توان فهمید که نماز فراتر از وجود اعتباری دنیایی که به صورت ارکان مخصوصه تحقق پیدا می کند، دارای وجود حقیقی و عینیت ملکوتی نیز هست. به دلیل این ویژگی نماز است که برخی از معارف دینی بخوبی در آن تجلی کرده و در واقع گستره هستی نماز تجلی گاه بسیار دیگری از معارف دینی نیز هست که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
1. نماز نمودار کامل توحید و یگانه پرستی است، زیرا نماز با تسبیح و تنزیه ذات حق تعالی شروع می شود و به آن ختم می گردد. به عنوان مثال، گذشته از تسبیح های توحیدی که در رکوع، سجود، اذان، اقامه، تشهد و رکعت های نماز اداء می شود و نماز گزار با گفتارها و کردارهای توحیدی یگانه پرستی خود را به منصه ظهور می رساند، گفتن تکبیرات متعدد در آغاز و انجام نماز زیباترین شعار توحیدی است که در نماز اداء می شود، زیرا تکبیر گرچه نشانه جمال حق است، ولی جلال الهی نیز در آن نهفته است، چون خود تکبیر عین تنزیه الهی است، بدلیل آن که معنای «الله اکبر» این نیست که خداوند بزرگتر از اشیای دیگر است، بلکه معنایش این است که خداوند بزرگتر از توصیف است. و از آن جا که در اذان و اقامه و تکبیر های متعدد افتتاحی و همچنین در تکبیرهای سه گانه تعقیب نماز خداوند تنزیه می گردد،[3] پس بدین ترتیب معلوم می شود که معارف توحیدی به زیباترین وجه در نماز جلوه کرده است که شاید در کمتر عبادتی بدان گونه تجلی کرده باشد.
سلام کلمهایست زیبا که هم بر کام شیرین میآید و هم با معنای خوشش، رابطهی میان گویند و شنوندهاش را گرم میکند.
سلام به معنی سلامتی و امنیت است و وقتی بر کسی سلام میدهی، به او میگویی که تو از سوی من در امانی و خیالت تخت که تا با منی خاطرت آسوده خواهد بود. و خلاصه آنکه سلامت یعنی سرت سلامت!
سلام را معمولا وقتی میگویی که با کسی چهره به چهره شوی، آنگاه است که حضورت را با طنین سلام، سبز میکنی و نیز خاطر او را.
به نماز فکر کردهای؟ در آن پایان نماز حواست هست که با چه کسانی مواجه میشوی و بر آنان گلِ سلام هدیه میکنی؟
... وقتی که نماز را به انتها میرسانی شهادتین را که گفتی بعد از صلوات بر پیامبر و خاندانش شروع به دادن سلام میکنی. سلام اول، یعنی همان جمله "السلام علیک ایها النبى..." کاملا مشخص است که خطاب به پیامبر گرامى اسلام مىباشد. همچنان که قرآن به آن سفارش کرده است (احزاب، 56).
اما سلام های بعدی چه؟
جملهی "السلام علینا و علی عباد الله الصالحین" خطاب به خودمان و بندگان نیکوکار خدا (به ویژه در نماز جماعت) است. مسلمانان، در هر نمازى پیوند دوستى با همهی بندگان نیکوکار خدا را به خود تلقین مىکنند و درود صلح را بر بندگان نیکوکار مىفرستند.
و جمله "السلام علیکم و رحمةالله و برکاته" بنابر قولی، خطاب به انبیا، ملائکه و امامان معصوم مىباشد.(1) و بنابر قولی دیگر، خطاب به جمیع مؤمنان؛ یعنى سلام و رحمت و برکات خداوند برشما مؤمنان.(2)
در پایان ملاقتت با خدا؛ وقتی که از عرش برمیگردی، اولین کسی که با او مواجه میشوی رسول خداست.
حال خودت را تصور کن که در مقابل پیامبر خدا نشستهای؛ که این تصور نیست، بلکه واقعیت است؛ حالا خودت بگو که چگونه به او سلام میکنی؟
_______________________________
1- شرح لمعه، ج1، ص82; شهید بهشتى، سرود یکتاپرستى، ص29.
2-میرزا جواد تبریزى، صراط النجاة، ج3، ص317; امام خمینى، توضیح المسائل، ص153، ط9
به نظر میرسد با توجه به ریشه لغوی اقامه، که از قیام ـ در مقابل قعود است ـ اقامه نماز را به معنای برپایی آن بگیریم در مقابل آن زمین ماندن و زمینگیر شدن و بیاعتنایی به آن است و این معنا دارای مصادیقی است:
الف ـ گزاردن درستِ نماز با حدود و شرایط آن؛
ب ـ به جای آوردن نماز به نحو کامل و احسن؛
ج ـ تداوم در برپایی نماز؛
د ـ تلاش برای مطرح کردن و گسترش نماز در جامعه.
راغب در مفردات گوید: «و لم یأمر تعالی بالصّلوة حیثما امر و لا مدح به حینما مدح الاّ بلفظ الاقامة تنبیها انّ المقصود منها توفیة شرائطها لا الاتیان بهیئاتها...؛ در تمام مواردی که خداوند به نماز امر یا مدح به آن کرده است واژه اقامه نماز آمده است تا به این معنا توجه داده شود که مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها به جای آوردن هیأت نماز(بدون روح).»
در تفاسیر و روایات مختلف، مراد از صبر را در این آیه، روزه دانسته اند.(4)
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس میخواهد بداند نمازش قبول شده یا نه، بنگرد آیا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته است یا نه؟ به هر مقدار که باز داشته، همان مقدار از نمازش پذیرفته شده است. نماز بى روح تأثیرى در جلوگیرى از گناه ندارد. و این حقیقتى قرآنى است. نمازى که خاصیت بازدارندگى از گناه را نداشته باشد، تنها شکلى از نماز و اسکلتى بى روح است. هر مقدار که نماز روح داشته باشد، تاثیر گذار است. نماز بى روح نوعى نفاق است. نفاق آنست که خشوع اندام، بیش از خشوع دل و درون باشد. هر مقدار از نماز که فاقد روح باشد، به سوى خدا بالا نمیرود. آیات و روایات نشان میدهد نماز، تنها اعمال و حرکات ظاهرى نیست.
خداوند میفرماید "واى بر نمازگزارانى که در نمازشان اهل سهو و سهل انگارى هستند". این آیه غفلت نمازگزاران را مذمت و سرزنش میکند، با آن که نماز میخوانند. مؤمنانى رستگارند که در نمازشان خاشع باشند. نماز را براى یاد من بر پا دار. نماز را در حال مستى نخوانید تا آنکه بدانید چه میگویید.(2) گفتهاند مستى، هم مستى شراب است و هم مستى دنیا، چرا که مست نمیفهمد چه میگوید.
امام صادق فرمود: هر کس میخواهد بداند نمازش قبول شده یا نه، بنگرد آیا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته است یا نه؟ به هر مقدار که باز داشته، همان مقدار از نمازش پذیرفته شده است. نماز بى روح تأثیرى در جلوگیرى از گناه ندارد
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند به نمازگزارى که قلبش همراه دلش حاضر نباشد نمینگرد. وقتى نماز واجب میخوانى، سر وقت بخوان، به گونه نماز وداع کننده اى که میترسد دیگر بازگشتى نداشته باشد. یعنى گویا آخرین نماز است.
حضرت ابراهیم که درود خدا بر او باد هنگام نماز و نیایش، نالهاش از مسافتی طولانی شنیده میشد و در نمازش مثل بیمناکان، زارى میکرد. به نقل از یکى از همسران پیامبر: رسول خدا صلى الله علیه و آله با ما مشغول صحبت بود، وقت نماز که میرسید گویى ما را نمیشناخت.
امیرالمومنین علیه السلام هنگام وضو از بیم خدا رنگ از چهرهاش میپرید و هر گاه وقت نماز میرسید، میلرزید و رنگ به رنگ میشد. علت آنرا پرسیدند، فرمود: هنگام اداى امانتى رسیده است که آسمانها و زمین از پذیرفتن آن ابا کردند و ترسیدند.
امام حسن مجتبى علیه السلام وقتى از وضو گرفتن فارغ میشد، رنگش عوض میشد. وقتى از او پرسیدند فرمود: کسیکه کى خواهد بر خداى صاحب عرش وارد شود، سزاوار است رنگ ببازد.!
امام سجاد هنگام وضو رنگش دگرگون میشد، خانواده اش پرسیدند این چه حالتى است که هنگام وضو پیدا میکنى ؟ فرمود: آیا میدانى در حضور چه کسى میخواهم بایستم ؟ گاهى در نماز عبا از دوشش میافتاد، ولى آنرا درست نمیکرد تا نمازش پایان یابد، علت را پرسیدند، فرمود: میدانید در برابر چه کسى ایستاده بودم؟ نماز بنده به مقدارى پذیرفته است که اقبال و توجه قلبى داشته باشد.
وقتى امام سجاد علیه السلام به نماز میایستاد، مثل تنه یک درخت بى حرکت بود، مگر آنچه را باد تکان دهد!
1- الصلاه فى الکتاب و السنة، ص 146
2-نساء، آیه 43
نماز عارفانه، جواد محدثى، ترجمه اسرار الصلواة، میرزا جواد ملکى تبریزى