من بنویسم یا تو؟
موقع نمازم که می شد، فرشته ی چپ و راست ،
عزا می گرفتند که چه کنند؛
« إیاک نعبد »
را جزء حرفهای خوبم بنویسند یا جزء دروغهایم ..
نمی فهمم
وقتی به نماز می ایستم
من، تو را می خوانم ...؟
یا تو، مرا می خوانی...؟
فقط کاش که عشقمان دو طرفه باشد...
وقتیدل تنگ و خسته از خاک، معراج جان و سیر به افلاک را آرزو می کنی، تنها می
توانی بر براق نماز گستره آسمان ها را بپیمایی که الصلوة معراج المؤمن؛
وقتی غوغای زندگی تو را از خود بی خود می کند به نمازی عاشقانه بایست و
غبار تیرگی را از جسم و جان بزدای آن گاه سبکساری تن و روان را به تماشا
نشین؛ بکوش تا دمی با یار باشی و نسیم نشاط در کوچه های دلت جاری کنی، بکوشتا در انبوه جامعه و در لابلای امواج «ناس» گم نشوی؛ آن گاه که دغدغه ی
فردا، امروزت را به تشویش می کشاند، وقتی هراس تردید سایه وحشت بر جانت می
گستراند، آفتاب اطمینان را در سپیده دم نجوی (نماز صبح) و نیم روز نیایش
(ظهر و عصر) و شبانگاه شوق (مغرب و عشا) بر دلت بتابان، خود را به دریای
مواج انسان های با ایمان پیوند ده، قطره را به دریای بی کران شکرگزاران
برسان، تا همه دغدغه ها و تشویش ها خاکستر شوند و بدان که در هر حالی دست
خداوند با جماعت است و یدالله مع الجماعه.
وقتی بهار نماز است خزان افسردگی چرا؟! وقتی با نماز به معراج می توان رفتتن به چاه تیره ی کسالت چرا؟! این نمازگزار است که شایستگی هم سخنی با
محبوب و حلاوت همزبانی با دوست را در ذرّه ذرّه وجودش احساس می کند. نماز
نور چشم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، عمود دین و استوارترین تکیه گاه ویادآور «راه و مقصد» است.
نماز کلاسی سیاسی، فرهنگی، معنوی و تربیتی است. در این کلاس تواضع و خشوع وصفا و خلوص و معرفت و کمال تدریس می شود. نماز را تکریم و تعظیم کنیم و
همه ی توان ها را به حفظ و گسترش فرهنگ نماز به کار بندیم که «الذین ان منّهم فی الارض اقاموالصلوة» (حج / 41) اگر چنین شود تهاجم فرهنگ ها و تمامی دسیسه ها و نیرنگ ها بی اثر می شود که «اقم الصلوة ان الصلوة تتنهی عن الفحشاء و المنکر» (عنکبوت / 45). نماز را تکریم کنیم تا به ساحل سلام و سلامت برسیم و بیاییم هماره از او بخواهیم که: «ربّ اجعلنی مقیم الصلوة و من ذرّیتی ربّنا و تقبّل دعاء (ابراهیم / 40)
خدایا مرا و فرزندانم را از برپا کنندگان نماز قرار ده، پروردگارا این دعا را بپذیر.
نماز آنگاه که با جماعت و امامت امامی عادل و دردآشنا برگزار شود چهره
وحدت و مساوات را ترسیم می کند. در چنین اجتماعی نفاقها و کینه ها، بدبینی
ها و بدخواهی ها رخت بر می بندد و جای خود را به مهر و صفا، برادری و
برابری می دهد.
کسی که بر خاک می افتد، از غرور و بلند پروازی دوری می جوید و در آن حال، مرگ و سختی جان دادن، تنگیِ قبر، تنهایی قبرستان و تاریکیِ خاک، دقتِ حساب و دشواری قیامت را به یاد می آورد و برای این همه از خدا یاری می خواهد. چه خوب است رسم بندگی به جا آوریم و جَبین سپاس بر خاک بساییم و نیاز و افتادگی خود را در برابر بی نیاز بنماییم. همه اشتیاقمان را به اجرای فرمان خدا نشان دهیم و باور داشته باشیم، دستی که به سوی او دراز می شود، پُر برمی گردد؛ چشمی که بر اغیار بسته می شود و به درگاه دوست خیره می گردد و روشنی می گیرد و دلی که درتبِ خدا می سوزد و در تب و تاب مناجات با او دست و پا می زند، سرانجام آرام می یابد و در کرانه قرب و ابدیّت حضور، پهلو می گیرد.