«ارزش»، واژه ای است که معانی گوناگون و کاربردهای متفاوت دارد. از نظر لغوی، اسم مصدر ارزیدن است و ارز به معنی بها، قیمت، ارج، قدر، زیبندگی و قابلیت است.1
به طور کلی، ارزش در دو مفهوم کاملا متفاوت به کار می رود: یکی ارزش اقتصادی و دیگری ارزش اخلاقی.2 البته از دیدی دیگر، ارزش به دو دسته ارزش های وسیله ای و ارزش های ذاتی و هدفی تقسیم می شود.3 گستره کاربرد واژه ارزش موجب شده که معانی متفاوتی برای آن بیان کنند. در فرهنگ فلسفی لالاند، چهار معنای متفاوت از ارزش ارایه شده است که بازگو کننده چهار ویژگی است.4
برای شما نیز شاید بارها اتفاق افتاده که قصد انجام کاری را داشته اید و هر بار اتفاقی روی داده که انجام آن کار را به تعویق انداخته و در آخر این جمله بر زبان جاری شده که لابد حکمتی در کار است و آن کار را رها ساخته اید. امید که آن عمل رها شده خیر نباشد چرا که رها کردن آن حکمتی جز ضعف ایمان ندارد.
آورده اند که مردی صبح زود از خانه خارج شد تا نماز صبحش را به جماعت و در خانه خدا، مسجد بخواند. در راه مسجد، که هوا هنوز هم روشن نشده بود مرد زمین خورد و لباسهایش به دلیل بارانی که شب گذشته آمده بود گلی و کثیف شد. او بلند شد و به خانه برگشت.
لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی مسجد شد. در راه مجدداً در همان نقطه زمین خورد ! او دوباره بلند شد و به خانه برگشت. برای دگر بار لباسهایش را عوض کرد و راهی مسجد شد.
وقت نماز بود، صدای اذان از پشت پنجره خانه، دل را نوازش می کرد، بچه ها داخل اتاق مشغول بازی بودند، مادر وضو گرفته بود، و پدر هم در حال وضو گرفتن بود، بچهها همین طور که بازی میکردند به اعمال و رفتار پدر و مادر توجه داشتند....
مادر چادر زیبا و سفیدی که به هنگام نماز به سرش می انداخت، را به سر انداخت، چرا که با آن چادر، حوریهای زیبا و مهربان میشد که تماشایش آرامشبخش بود، جانماز زیبایش را وسط اتاق پهن کرد، عطر مخصوص نماز که وقتی در فضا میپیچید همه را مدهوش میکرد، باز در فضای خانه میچرخید، بچهها این حالت مادر را خیلی دوست داشتند و البته پدر هم مشغول پوشیدن لباسهای زیبایش و شانه کردن موهایش برای رفتن به مسجد بود.
مادر آرام آرام وارد نماز شد، به چه زیبا بود تماشا کردِن ملکوت مادر، بچهها چقدر دوست داشتند که در این ملکوت شریک باشند و لذا آن ها نیز به تقلید از مادرشان به معراج رفتند...