1. اگر کسی نمی داند که آیا نماز قضایی بر عهده اش است یا خیر، چون یقینبه قضا شدن ندارد، چیزی بر عهده او نبوده و بجا آوردن نماز قضا بر او واجبنیست. [1] پس، بر شما چیزی واجب نیست.اما اگر یقین به داشتن نماز قضا داشته، ولی مقدار آن را نمی دانید (و نمی توانید حدس بزنید) اگر مقدار کمتررا بخوانید کافی است. [2]
«پیامبر اسلام برای ادای نماز صبح با جماعت وارد مسجد شدند. پس از نماز به پشت سر نگاه کردند و دیدند که عدهای از مسلمانها برای نماز نیامدهاند. نام آنها را بر زبان آورد و فرمود: آیا این افراد در نماز شرکت کردهاند؟ حاضرهای نماز عرض کردند: نه. فرمود: آگاه باشید که بر افراد منافق، نمازی سختتر از نماز عشا و نماز صبح نیست. اگر آنها پاداش بسیار نماز صبح و عشا را با جماعت درمییافتند، گرچه چهار دست و پا ـ مانند راه رفتن کودکان شیرخوار ـ خود را به جماعت میرساندند».1
«روزی مرد مسلمانی که همه روز را آبیاری کرده بود، پشت سر معاذ بن جبل به نماز ایستاد. معاذ به خواندن سوره بقره آغاز کرد. آن مرد طاقت ایستادن نداشت و نماز را با قصد فرادا به پایان رساند. معاذ به او گفت: تو نفاق کردی و از صف ما جدا شدی. همین که رسول الله صلی الله علیه و آله از این ماجرا آگاه شد، بسیار ناراحت و خشمگین به معاذ فرمود: شما مسلمانان را فراری میدهید و از دین اسلام بیزارشان میکنید. مگر نمی دانید که در صف جماعت، بیمارها و ناتوانها و سالخوردهها و کارگرها ایستادهاند؟ در کارهای دستهجمعی باید رعایت حال ضعیفترین افراد را در نظر گرفت. چرا از سورههای کوتاه نخواندی؟»1
عبادت فقط مختص در نماز نیست و چندین عبادت دیگر نیز وجود دارد که انسان باید علاوه بر نماز، آنها را نیز به جای آورد; عباداتی چون: زکات، حج، خمس، جهاد، روزه، امر به معروف و... که هر کدام از اینها نقش سازنده و تربیتی مهمی بر روی انسان دارند; ولی در این میان، نقش نماز، بسیار سازندهتر از همهئ
آنها است.
از برجستهترین و مهمترین آثار نماز میتوان به ((کسب آرامش و ایجاد سکون در آدمی)) اشاره کرد.
انسان در امواج زندگی و درکشاکش رنجها و بلاها به تکیه گاهی نیازمند است که بدان پناه برد و درون پر اضطراب خود را بدان آرامش بخشد و این تکیه گاه جز یاد خدا، چیز دیگری نمیتواند باشد. خدا به نماز و نیایش ما نیازی ندارد و این ماییم که به خدا و به نماز که وسیله ارتباط ما با خدا است ؤ نیازمندیم. نماز، تسلی بخش دلهای خسته، مایه روشنی و صفای جان و وسیله ارتباط مداوم بنده با خدای جهان است. این ارتباط انسان ضعیف و محدود با خدای نامحدود، در برابر مشکلات و در نشیب و فرازها، به انسان نیرو میبخشد.
نماز، عطف دل به سوی آفریدگار جهان است، انسان سرگشته و حیران، سکون و آرامش خود را تنها با روی آوردن به خدا مییابد. نورمن وینسنت گریسی میگوید:
((دعا و نماز، بزرگترین نیرویی است که برای مبارزه با دشواریهای زندگی روزانه و به دست آوردن آرامش روحی، شناخته شده است. گفت و گو با خدا، باید عادت همیشگی آدمی شود. نه این که چون درماندگی به نهایت رسید، روبه خدا کنیم و... نخستین قاعدهئ دعا ونیایش، آن است که ضمیر ما را آرام میکند و قلب دردناک ما را شفا میبخشد و در کاری که در پیش داریم بصیرت و روشنی فراهم میآورد.
پس میتوان به صراحت گفت که: نماز و نیایش، عامل سازندهای است که مقاومت و ایستادگی آدمی را در نشیب و فرازهای زندگی، حفظ میکند و نماز گزار در مقابل هر خیر و شر و هر اقبال و ادباری، تحمل خویش را حفظ نموده و به هر بادی نمیلغزد.
خداوند میفرماید: ((ان الانسان خلق هلوعا # اذا مسه الشر جزوعا # و اذا مسه الخیر منوعا # الا المصلین # الذی هم علی صلاتهم دائمون; همانا انسان حریص آفریده شده است; وقتی شری به او برسد، فریاد میکشد و جزع میکند و هرگاه خیر ونعمتی به او برسد. بخل میورزد، مگر نمازگزاران که اینان، افرادی
هستند که بر نماز خویش مداومت میکنند و به آن اهمیت میدهند.))
رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آیت الله خامنهای دربارهئ اثر نماز فرموده است: ((نماز تسلا بخش و آرامشگر دلهای مضطرب و خسته و به ستوه آمده و مایه صفای باطن و روشنی روان است.))
هم چنین فرموده است: ((نماز با حضور و با توجه، نمازی که از یاد و ذکر سرشار است، نمازی که آدمی در آن با خدای خود سخن میگوید و به اودلم یسپارد، نمازی که والاترین معارف اسلامی را پیوسته به انسان میآموزد،
چنین نمازی انسان را از پوچی و بی هدفی و ضعف میرهاند و افق زندگیرا در چشمش روشن میسازد و به او همت و اراده و هدف میبخشد و دل را از میل به کج روی و گناه پرستی نجات میدهد. از این رو است که نماز، در همهئ حالات ؤ حتی در میدانهای نبرد و سختترین آزمایشهای زندگی ؤ اولویت خود را از دست
نمیدهد. انسان همیشه به نماز محتاج است و در عرصههای خطر محتاجتر)).
در دل خلوت شب وه چه دل آراست نماز به دل خون شده آن لحظه تسلاست نماز بامدادان که موذن به صلا برخیزدوای از آن دم که چه زیبا چه مصفاست نماز روح بشکفته نیازی به طبیبان نبردکه شفابخشترین نسخه دلهاست نماز در تبیین این مساله، بهترین شاهد و نیکوترین استدلال کننده، قرآن کریم است که با یک جمله، به تمام سوئالها ومشکلات جواب میدهد وآن این است که حضرت حق فرمود: ((الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب...)); کسانی که ایمان آوردند و قلبهایشان با یاد خدا آرام گرفت، آگاه باشید که تنها با یاد خدا، دلها آرامش مییابد.))
و به راستی این حقیقت را میتوان از معجزههای قرآن دانست که بشر امروز، پس از پیمودن راههای دور و دراز، تدریجاش به اشتباه خود، واقف گشته و فهمیده است،
همهما می دانیم که انسانها در مراحل مختلف زندگی دارای نیازمندی های متفاوتی هستند . تامین نیازهای انسانها مبتنی بر شرایط رشد باعث تسهیل و تسریع رشد جسمی و سلامت روانی آنان خواهد گردید . باید توجه داشت که نیازهای افراد انسانی درمراحل مختلف سنی متفاوت است و به همین دلیل در هر مرحله از رشد باید با تناسب و یژگیهای آن مرحله سنی برنامه ریزی و اقدام نمود .
مسأله 1538: اگر چند چیز که نماز آیات، براى آن واجب است اتفاق بیفتد، انسان باید براى هریک از آنها، یک نماز آیات بخواند، مثلا اگر خورشید بگیرد و زلزله نیز بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
مسأله 1539: کسى که چند نماز آیات بر او واجب است، اگر سبب آن یک نوع باشد، مثلا سه مرتبه خورشید گرفته باشد و نماز آنها را نخوانده است، هنگامى که قضاى آنها را مى خواند، لازم نیست معیّن کند براى کدام دفعه مى باشد و همچنین است اگر چند نماز براى رعد و برق، بادهاى سیاه و سرخ و مانند آن بر او واجب شده باشد، ولى اگر براى آفتاب گرفتن، ماه گرفتن و زلزله، یا براى دوتاى اینها، نمازهایى بر او واجب شده باشد، بنابر احتیاط مستحب باید در نیّت، معیّن کند نماز آیاتى که مى خواند، براى کدام یک از آنهاست.
مسأله 1540: چیزهایى که نماز آیات براى آن واجب است، در هر شهرى اتّفاق بیفتد، فقط مردم همان شهر، باید نماز آیات بخوانند و بر مردم جاهاى دیگر واجب نیست، ولى اگر مکان آنها به قدرى نزدیک باشد که با آن شهر، یکى حساب شود، نماز آیات بر آنها نیز واجب است.
مسأله 1541: از وقتى که خورشید یا ماه، شروع به گرفتن مى کند، انسان باید نماز آیات بخواند و بنابر احتیاط مستحب به قدرى تأخیر نیندازد که شروع به باز شدن کند.
مسأله 1542: اگر خواندن نماز آیات را به قدرى تأخیر بیندازد که آفتاب یا ماه شروع به باز شدن کند، بنابر احتیاط مستحب نماز را تنها به قصد قُربت بخواند و نیّت ادا و قضا نکند و اگر بعد از باز شدن تمام آن نماز بخواند نیّت ادا و قضا نکند.
مسأله 1543: اگر مدّت گرفتن خورشید یا ماه، به اندازه خواندن یک رکعت نماز یا کمتر باشد، نماز را به قصد ادا بخواند و همچنین است اگر مدّت گرفتن آن بیشتر باشد، اگر انسان نماز را نخواند، گناه کرده و تا آخر عمر، بر او واجب است و هر وقت بخواند قضا مى باشد.
مسأله 1544: هنگامى که زلزله، رعد و برق و مانند آن اتّفاق مى افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند گناه کرده و تا آخر عمر، بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا مى باشد.
مسأله 1545: کسى که نمى داند آفتاب یا ماه گرفته است، اگر بعد از باز شدن آفتاب یا ماه بفهمد تمام آن گرفته بوده، باید قضاى نماز آیات را بخواند، ولى اگر بفهمد مقدارى از آن گرفته بوده، قضا بر او واجب نیست.
مسأله 1546: اگر عدّه اى بگویند خورشید یا ماه گرفته است، چنانچه انسان از گفته آنان یقین پیدا نکند و نماز آیات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند، در صورتى که تمام خورشید یا ماه گرفته باشد، باید نماز آیات بخواند، امّا اگر مقدارى از آن گرفته باشد، خواندن نماز آیات بر او واجب نیست و اگر دو نفر که عادل بودن آنان معلوم نیست، بگویند خورشید یا ماه گرفته، بعد معلوم شود که عادل بوده اند باید نماز آیات را بخواند. و بنابر اقوى به گفته یک نفر ثقه نیز، باید نماز آیات را بخواند.
مسأله 1547: اگر انسان به گفته کسانى که از روى قوانین علمى و تحقیقات فلکى، وقت گرفتن خورشید و ماه را مى دانند، اطمینان پیدا کند که خورشید یا ماه گرفته، بنابر احتیاط واجب، باید نماز آیات را بخواند و نیز اگر بگویند فلان وقت، خورشید یا ماه مى گیرد و این مقدار طول مى کشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا کند، بنابر احتیاط واجب، باید به حرف آنان عمل نماید، مثلا اگر بگویند کسوف آفتاب فلان ساعت تمام مى شود با احتیاط واجب باید نماز را تا آن وقت تأخیر نیندازد.
مسأله 1548: اگر بفهمد نماز آیاتى که خوانده باطل بوده، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته، قضا نماید.
مسأله 1549: اگر در وقت نماز یومیّه، نماز آیات نیز بر انسان واجب شود، چنانچه براى هر دو نماز وقت دارد، هرکدام را اوّل بخواند اشکال ندارد و اگر وقت یکى از آن دو تنگ باشد، باید اوّل آن را بخواند و اگر وقت هردو تنگ باشد، باید اوّل نماز یومیّه را بخواند.
مسأله 1550: اگر در بین نماز یومیّه، بفهمد وقت نماز آیات تنگ است، چنانچه وقت نماز یومیّه نیز تنگ باشد، باید آن را تمام کند، بعد نماز آیات را بخواند و اگر وقت نماز یومیّه تنگ نباشد، باید آن را قطع کند و اوّل نماز آیات، سپس نماز یومیّه را بجا آورد.
مسأله 1551: اگر در بین نماز آیات، بفهمد وقت نماز یومیّه تنگ است، باید نماز آیات را رها کند و مشغول نماز یومیّه شود و بعد از آنکه نماز را تمام کرد، پیش از انجام کارى که نماز را به هم بزند، بقیّه نماز آیات را از همان جا که رها کرده بخواند و بنابر احتیاط مستحب نماز آیات را دوباره بخواند.
مسأله 1552: اگر در حال حیض یا نفاس زن، آفتاب یا ماه بگیرد و یا زلزله و مانند آن اتّفاق بیفتد، نماز آیات بر او واجب نیست و قضا ندارد، امّا بنابر احتیاط مستحب، بعد از پاک شدن، نماز آیات را بخواند.
مسأله 1553: نماز آیات دو رکعت است و در هر رکعت، پنج رکوع دارد و کیفیت آن چنین است: بعد از نیّت، تکبیر بگوید، یک حمد و یک سوره کامل بخواند، به رکوع رود، سر از رکوع بردارد، دوباره یک حمد و یک سوره بخواند، باز به رکوع رود، تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید، برخیزد، رکعت دوم را نیز، مانند رکعت اوّل، بجا آورد، تشهّد بخواند و سلام دهد.
مسأله 1554: در نماز آیات، ممکن است انسان بعد از نیّت و تکبیر و خواندن حمد، آیه هاى یک سوره را پنج قسمت کند، یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند، به رکوع رود، سر بردارد و بدون اینکه حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم، سوره را تمام نماید، مثلا به قصد سوره (قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ)بعد از حمد (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) بگوید و به رکوع رود، بعد بایستد و فقط بگوید: (قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ) دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید: (اللّهُ الصَّمَدُ) باز به رکوع رود و بایستد و بگوید: (لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ) و به رکوع برود، باز هم سر بردارد و بگوید: (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفَواً أَحَد) و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده کند و رکعت دوم را نیز مانند رکعت اوّل، بجا آورد و بعد از سجده دوم، تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد.
مسأله 1555: اگر در یک رکعت از نماز آیات، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر، یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند، مانعى ندارد.
مسأله 1556: چیزهایى که در نماز یومیّه واجب و مستحب است، در نماز آیات نیز واجب و مستحب مى باشد. امّا در نماز آیات به جاى اذان و اقامه، مستحب است سه مرتبه بگویند: « الصَّلاة ».
مسأله 1557: مستحب است پیش از هر رکوع و بعد از آن تکبیر بگوید، امّا بعد از رکوع پنجم و دهم مستحب است بگوید: « سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ ».
مسأله 1558: در نماز آیات مستحب است پیش از رکوع دوم، چهارم، ششم، هشتم و دهم قنوت بخواند و اگر فقط یک قنوت پیش از رکوع دهم بخواند کافى است.
مسأله 1559: اگر در نماز آیات شک کند چند رکعت خوانده و فکرش به جایى نرسد، نمازش باطل است.
مسأله 1560: اگر شک کند که در رکوع آخر رکعت اوّل است، یا در رکوع اوّل رکعت دوم و فکرش به جایى نرسد، نمازش باطل است، امّا اگر مثلا شک کند چهار رکوع کرده یا پنج رکوع، چنانچه به سجده نرسیده، باید رکوعى را که شک دارد، بجا آورد و اگر به سجده رسیده به شک خود اعتنا نکند.
مسأله 1561: هریک از رکوع هاى نماز آیات رکن است و اگر عمداً یا اشتباهاً، کم و یا زیاد شود نماز باطل مى شود.
«پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حال احتضار بود. ناگهان صدای بلال، موذن مدینه به گوش رسید و اذان صبح در مدینه طنینانداز شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاستند و وضوگرفتند. دستی بر دوش امیر مؤمنان، علی علیه السلام و دستی بر دوش فضل بن عباس انداختند؛ به سختی تمام به مسجد آمدند و نماز صبح را به جماعت با مردم برگزار کردند و بعد از نماز به سوی خانه بازگشتند و در بستر آرمیدند».1
«یکی از مسلمانها با شتاب به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد تا در نماز جماعت آن حضرت شرکت کند. وقتی که به در مسجد رسید، دید که مردم از مسجد بیرون میآیند. از یکی پرسید: چرا از مسجد بیرون میآیید؟ او گفت: نماز جماعت تمام شد. به کجا میروی؟ آن مرد عقبمانده از ته قلب آهی کشید و افسوس خورد که چرا موفق به درک جماعت نشده است. مردی از مسلمانها به او گفت: تو آن آه سوزان را به من ببخش و من نماز جماعتم را به تو میبخشم. آن مرد گفت: بسیار خوب من آه خودم را به تو دادم و تو نمازت را به من بده. این را گفت و به مسجد رفت. همان شب در عالم خواب دید که هاتفی به او گفت: خوشا به حالت روحانی تو که آه سوزان و آب حیات و شفا یافتی و سپس به دلیل گذشت از مقام روحانی آن آه، در مقابل نماز شخص دیگر، نماز همه آنها که در مسجد بودند قبول درگاه خدا شد».
1- نماز از واجبات الهی است:
«إِنَّ الصَّلاَةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَّوْقُوتًا »
«نماز، وظیفه ثابت و معیّن برای مؤمنان است.»
"کتابت" کنایه است از واجب بودن و واجب کردن، پس طبق این آیه، نماز بر مؤمنان نوشته و واجبی است دارای وقت.
2- بر پاداری نماز از صفات مؤمنان حقیقی است:
«الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقثْنَاهُمْ یُنفِقُونَ »
«آنها که نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم، انفاق میکنند.»
3- محافظت از نماز، نخستین نشانه عملی تقوا و معاد باوری است:
«...وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ »
«...آنها که به آخرت ایمان دارند و به آن(قرآن) ایمان میآورند و بر نمازهای خویش، مراقبت میکنند.»
تا آنجایی که به پای بندی نماز در میدانِ جنگ تأکید شده است.
4- نماز، نخستین نشانه حکومت صالحان در روی زمین است:
«الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ ...»
«کسانی که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیم، نماز را برپامیدارند... »
5- نماز باز دارنده از زشتیها و بدیها:
«...وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ...»
«...ونماز را بر پادار، که نماز (انسان) را از زشتیها و گناه باز میدارد...»
سیاق آیات شاهد بر این است که منظور از این باز داری، بازداریِ طبیعت نماز از فحشاء و منکر است.
البته بازداری آن به نحو اقتضاء است نه علیت تامه، که هر کس نماز خواند، دیگر نتواند گناه کند؛ یعنی نمازی که با رعایت آداب و شرائط مطلوبِ شرع، انجام یافته قدرت باز دارندگی از گناه را دارد، به شرطی که خود شخص اراده بر انجام گناه نداشته باشد.
حاج ملا عباس تربتی معروف به حاج آخوند از علما و عرفای وارسته معاصر می باشند در کرامات و فضائل این مرد ، مطالب زیادی گفته اند. کتاب ارزشمند «فضیلتهای فراموش شده» در شرح حال و زندگی نامه این عارف نامی نوشته شده که مطالعه آن را برای جوانان توصیه می نماییم. یکی از مسائلی که ایشان بدان بسیار اهمیت می دادند و به عمل نمودن آن مقید بودند نماز اوّل وقت بود.
خاطره ای را فرزندشان نقل می کنند که شنیدنی است.
«پدرم عازم کاریزک گشت که هیزم بیاورد. مرا نیز چون هیچ گونه تفریح و گردشی در تربت نداشتیم و دلتنگ بودیم با خود برد. دو شب در کاریزک بودیم تا آنکه یک بار هیزم و خورجینی از بعضی لوازم خوردنی زمستانی فراهم کردند. شب دوم یک ساعت به اذان صبح مانده از کاریزک برای رفتن به تربت به راه افتادیم. زیرا اگر می ماندیم تا آفتاب برآید یخ زمین باز می شد و راه پیمودن با الاغ در میان گل، کار دشواری بود. شب بسیار سردی بود. آسمان صاف و ستارگان درشت و درخشان بودند. ولی سردی هوا گوش و گردن و دست و پا را می سوزاند. دو الاغ داشتیم که یکی را هیزم بار کرده بودند و خورجین را بار یکی دیگر کرده و مرا روی آن سوار کردند. مردی بود به نام شیخ حبیب از دوستان و مریدان پدرم تا روستای حاجی آباد که در راه کاریزک به تربت است و سه کیلومتر با کاریزک فاصله دارد همراه ما آمد. در فاصله کاریزک تا حاجی آباد پدرم همچنان که پیاده می آمد نماز شبش را خواند و شیخ حبیب نیز با او همراهی می کرد. چون به حاجی آباد رسیدیم صبح دمید و در آن هوای سرد و باد تند و بورانی که می وزید روی آن زمینهای یخ زده که بدن انسان را خشک می کرد، مرحوم حاج آخوند جلو ایستاد رو به قبله و شیخ حبیب به او اقتدا کرد. نخست اذان گفتند و سپس اقامه و نماز صبح را با همان طمأنینه و خضوع و توجهی خواند که همیشه می خواند در حالی که از چشمان من از شدت سرما اشک می ریخت و دانه های اشک روی گونه هایم یخ می بست. پس از نماز، شیخ حبیب به سوی کاریزک برگشت و ما راه تربت را در پیش گرفتیم و لازم نیست که بنویسم با چه مشقت نزدیک ظهر به تربت رسیدیم».