اولین شاخصۀ شخصیتی جوان مسلمان تقوا است. او به خوبی آموخته است « یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا» (سوره طلاق آبه 2) ؛ و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند،
کسی که ترک کننده نماز را به دادن طعامی یا لباسی یاری کند، مثل این است که هفتاد پیغمبر را کشته ، که اول آنها آدم ، و آخر آن ها محمد (صلی الله علیه و آله ) است
با این حال و به ظاهر، در روند زندگی اینان با نمازگزاران تفاوتی احساس نمیشود. پس فرق میان افراد نمازگزار با کسانی که تارک نمازند چیست ؟
ترک نماز، کوتاهی در مهمترین دستور الهى و انجام ندادن بزرگترین وظیفه و برنامه زندگى است و این مساوی است با ناشکرى، ناسپاسى و کفران نعمتهاى الهى و برداشتن عمود و ستون دین؛ زیرا نماز پایه و ستون اصلی دین است.
در حالىکه عبادت است که انسان را به هدف آفرینش رهنمون مىشود. بی نمازی، باعث مىشود که آفرینش و زندگى انسان، بیهوده و لغو جلوه کند؛ ترک نماز و نیایش، موجب ترک لذت بخشترین حالات انسان است.
اگر گاهی می بینیم این افراد می گویند «کدام لذت، ما که لذتی ندیدیم و به خاطر همین هم نمی خوانیم» باید گفت اینان حق دارند چون هرگز لذتش را احساس نکرده اند که بخواهند بخاطر از دست ندادنش تلاش کنند. باید در پاسخ این ها بگوییم که برای رسیدن به لذت نماز باید در امر نماز مداومت داشت مقدماتش را فراهم کرد آدابش را رعایت کرد بعد دم از لذت بخش بودن یا نبودنش زد .
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشره خصله...الثانیه یضیق علیه قبره و الثالثه تکون الظلمه فی قبره... ؛ هر زن و مردی که به نمازش بیاعتناء باشد خداوند او را به پانزده چیز مبتلا می سازد... و قبر بر او تنگ و تاریک می گردد.»
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرمایند ؛« إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاهِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی کَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی ؛ وقتی بندهای نماز خود را با عجله و شتاب به پایان میبرد و آن را کوتاه میکند خدا به ملائکه میفرماید: آیا نمیبینید بندهی من چگونه نماز خود را کوتاه میکند گویا میپندارد که بر آوردن حوائجش به دست غیر من است (که اینگونه عجله میکند.) آیا نمی داند برآوردن حوائجش به دست من است .»
شاید جوان بهخصوص در این زمانهایی که شبها کوتاه است و اذان صبح خیلی زود اتفاق میافتد و وقت ادای نماز کم است، شکست بخورد؛ عیبی ندارد. برای فردا شب نقشه بکشد. برای پس فردا شب. برای هزار شب دیگر. باید برنامه بریزیم که نمازمان را اول وقت بخوانیم .
این مقاله حاصل گفتگویی است با آیتالله محمدعلی جاودان برای راهنمایی جوانان عزیز که قصد خودسازی و شناخت را دارند.
«دستور اولی که میخواهم برای کسانی که قصد شروع دارند، بگویم- مطلبی است که هزاران بار اساتید و بزرگانی نظیر مرحوم آیتالله حقشناس به جوانان توصیه میکردند- نماز اول وقت است. نماز اول وقت بخوانید. اگر توانستید، به جماعت بخوانید و اگر هم نشد، همان اول وقت بخوانید.
ماجرای نمازی که بر صورت صاحبش زده میشود
در ادبیات عرفانی و عبادی بین دو مفهوم «مقبول» و «صحیح» تفاوت بسیاری وجود دارد و هر کدام از این مفاهیم دارای مراتبی است .
نماز مقبول
«نماز مقبول» آن است که با خضوع و خشوع بهجا آورده شود و آداب ظاهری و باطنی در آن مراعات شود. این نماز موجب تزکیة نفس و پاکی روح و روان میشود و تأثیر تربیتی و اخلاقی فراوانی دارد.
از اینرو چنین نمازی را نماز اخلاقی نیز میگویند؛ نمازی که فرشتگان آن را با درخشندگی خاصی به پیشگاه خداوند متعال میبرند و پروردگار عالم این نماز را میپذیرد.
مریم عذرا، دختر عمران که قرآن کریم او را بانوی برگزیده نامیده با عنایت و معجزه الهی بدون اینکه شوهری کرده باشد ،فرزند پسری زائید که به عیسی فرزند مریم(ع) نامیده می شود. همسر عمران وقتی آبستن بود، با خداوند عهد و نذر بست که رزند خود را پس از ولادت ، خدمتگزار بیت المقدس قرار دهد، اما آنگاه که فرزند به دنیا آمد دختر بود و نام او را هم مریم(ع) انتخاب کرد. ولی مریم(ع) دختر کوچکی بود، که پدر خود را از دست داده و زکریای پیامبر در بیت المقدس سرپرستی او را به عهده گرفت، و این دختر جوان در حالی که خداوند از نزد خویش روزی او را می رسانید، پیوسته در محراب عبادت به نماز و عبادت می پرداخت. مدتی براین روزگار گذشت.تااینکه مریم(ع) از جانب خداوند مژده ولادت فرزندی را دریافت کرد، که نام او عیسی(ع) بود، امام مریم(ع) که شوهری نداشت و کسی با او تماسی نگرفته بود، از این مژده تعجب کرد، ولی خداوند فرمود: خداوند هرچه را بخواهد می آفریند، این یک دستور و معجزه الهی است. قرآن کریم داستان خلقت عیسی(ع) را به داستان آدم(ع) که از خاک آفریده شده تشبیه نمود و بالاخره عیسی(ع) با فرمان الهی بدون پدر چشم به دنیا گشود. امام وقتی عیسی(ع) به دنیا آمد، مریم(ع) مورد آزار و سرزنش قرار گرفت زیرا بر خلاف جریان طبیعی فرزندی زائیده بود، بدین جهت در پاسخ ایرادکنندگان ، به کودک اشاره کرد تا راز و رمز مطلب را از او جویا شوند! ولی آنان گفتند : کودکی که در گهواره قرار دارد چگونه می تواند با ما سخن بگوید؟در همان حال کودک لب به سخن گشود و گفت: من بنده خدا هستم ، خداوند به من کتاب هدایت داده مرا پیامبر قرار داده و من در همه حال عنصر پاک و مبارکی هستم اضافه براین پروردگار عالم به من سفارش کرده تا زنده هستم ، نماز بخوانم و زکات پرداخت کنم و با مادر خود به نیکوئی رفتار نمایم خداوند هرگز مرا عنصر ستمگر و نامبارکی قرار نداده است.
حضرت موسی وقتی که همراه زن و فرزندش به سوی مصر باز می گشت در بیابان صور ، و در آن تاریکی که همسرش هم کمی بد حال شده بود ناگهان از جانب طور آتشی مشاهده نمود، رو به همراهان و خانواده اش کرد و گفت : شما همین جا بمانید من آتشی را دیدم شاید شعله ای از آن برای شما بیاورم و یا راهی پیدا کنم. موسی بسوی آتش روان شد.چون نزدیک آن رسید.درخت سبزی را دیدکه از آن آتش شعله وراست و چون نزدیک رفت ندای جان بخشی از سمت راست آن درخت به گوشش خورد، که می گفت:همانا من خدای یکتا ، پروردگار جهانیانم، ای موسی من پروردگار توام کفش خویش را بیرون آور که در سرزمین مقدس طور هستی و من تو را برگزیده ام.پس به وحی من گوش دار که من خدای یکتا هستم، که معبودی جز من نیست مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپادار . می بینم که در این آیه خداوند بزرگ بعد از شناساندن خود اولیندستوری که می دهد سفارش به پرستش و عبادت و برپاداشتن نماز است.
اسماعیل، فرزند ابراهیم(ع) بزرگ شده و برای بالا بردن دیوار ها و ساختمان خانه کعبه با ابراهیم(ع) همکاری کرد. از سوی دیگر ابراهیم(ع) از قبل نیز از درگاه الهی تقاضا کرده بود: خدایا! مرا ذریه ام را از نمازگزاران قرار بده. این دعاها و درخواست ها به ظور رسید، ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) دو پیامبر بزرگ پایه گذاران حجّ و عبادت و دعا و نماز گردیدند، با شرک و بت پرستی مبارزه نمودند از امتحانهای سخت سرافراز بیرون آمدند و به تطهیر خانه خدا برای رکوع و سجودکنندگان و طواف گزاران اقدام نمودند. و راه توحیید و عبادت را برای انسانها هموار کردند. بدین جهت ، خداوند متعال در قرآن کیرم ، خطاب به پیامبر اسلام(ص) ، ضمن تجلیل فراوان از این پیامبر بزرگ می فرماید: داستان اسماعیل را در کتاب خود یاد کن ، زیرا او پیامبری بود ، که در وعده ها و قرارهای هودبسیار صادق و درست کردار بود.اضافه بر این اسماعیل پیوسته اعضای خانواده خود را ، بع انجام نماز و پرداخت زکات وادار می کردف و او در نزد پروردگار خویش بنده ای پسندیده و رضایتبخش بود.