دوش گفتم ای نماز ای نـور دین *** ای ستون دین اسـلام مبین
من بنویسم یا تو؟
موقع نمازم که می شد، فرشته ی چپ و راست ،
عزا می گرفتند که چه کنند؛
« إیاک نعبد »
را جزء حرفهای خوبم بنویسند یا جزء دروغهایم ..
اصولًا انسانِ محدود، در میان مشکلات متعدّد و حوادث ناگوار، اگر متصل به قدرت نامحدود الهی نباشد، متلاشی و منکوب میشود. و انسانِ مرتبط با خداوند، در حوادث وسختیها، خود را نمیبازد و برای او حوادث، بزرگ نمینماید. کسی که نماز را با حضور قلب و با توجّه میخواند، به معراج میرود. هر چه پرواز معنوی او بیشتر باشد و بالاتر رود، دنیا و مشکلات آن و حتّی خوشیهای آن کوچکتر میشود.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (بقره ـ 153)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر حوادث سخت زندگی) از صبر و نماز کمک بگیرید، همانا خداوند با صابران است.
مشابه این کلام الهی را در همین سوره (بقره، 45) خواندیمکه خداوند به بنی اسرائیل میفرمود: در برابر ناملایمات و سختیها، از صبر و نماز کمک بگیرید.
در این آیه نیز به مسلمانان دستور داده میشود تا در برابر حوادث سخت زندگی، از صبر و نماز یاری بجویند. آری، دردهای یکسان، داروی یکسان لازم دارد.
اصولًا انسانِ محدود، در میان مشکلات متعدّد و حوادث ناگوار، اگر متصل به قدرت نامحدود الهی نباشد، متلاشی و منکوب میشود. و انسانِ مرتبط با خداوند، در حوادث و سختیها، خود را نمیبازد و برای او حوادث، بزرگ نمینماید. کسی که نماز را با حضور قلب و با توجّه میخواند، به معراج میرود. هرچه پرواز معنوی او بیشتر باشد و بالاتر رود، دنیا و مشکلات آن و حتّی خوشیهای آن کوچکتر میشود.
یک یهودی از حضرت صلّی اللَّه علیه و آله از علّت اوقات نمازها به این صورت پرسید: ای محمّد، مرا از ناحیه خداوند- عزّ و جلّ- خبر ده که علّت وجوب نمازهای پنجگانه در پنج وقت بر امّتت در ساعتهای شبانه روز چیست؟
پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: «وقتی که آفتاب به نقطه زوال میرسد؛ حلقهای دارد که در آن وارد می شود و هنگامی که در آن داخل شد؛ وقت ظهر و زوال می شود و همه اشیاء مادون عرش در برابر اسماء و صفات پروردگارم تسبیح می گویند و آن همان ساعتی است که پروردگارم بر من درود و رحمت می فرستد، لذا خداوند- عزّ و جلّ- نمازگزاردن در آن هنگام را بر من و امّتم واجب نموده و فرموده است:أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوک الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیلِ؛ از وقت زوال آفتاب تا تاریکی شب نماز بپا دار.(اسراء، 78)
و آن همان ساعتی است که جهنّم را در روز قیامت می آورند. پس هر مۆمنی که در آن ساعت موفّق به سجده یا رکوع یا قیام شده باشد؛ خداوند بدن او را بر آتش جهنّم حرام می کند.
روزی شخصی در حال نماز خواندن بود ناگهان "مجنون" بدون این که متوجه شود از میان سجاده وی عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد (شکست) و داد زد: "هی!!! چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟" در این موقع "مجنون" به خودش آمد و گفت: من که عاشق "لیلی" هستم تو را ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه من را دیدی؟
کشف الاسرار، ج ۲، ص ۶۷۶
2. الصَّلاة نُورُ المُؤمِن
نماز نور مؤمن است.
نهج الفصاحه، ص ۳۹۶
3. عَلَمُ الایمَان الصَّلاة
علامت و نشانه ایمان نمازاست.
شهاب الاخبار، ص ۵۹
4. الصَّلاة عِمَادُ دِینُکُم
نماز، پایه و ستون دین شماست.
میزان الحکمه، ج ۵، ص ۳۷۰
۵٫ عَلَمُ الاسلامِ الصَّلاة
نماز، پرچم اسلام است.
کنز العمال ، ج ۷، ص ۲۷۹ حدیث ۱۸۸۷
6. اِنَّ الصَّلاة قُربانُ المُؤمِن
همانانماز خواندن وسیله نزدیکی مؤمن به خداست.
کنز العمال ، حدیث ۱۸۹۰۷
۷٫ موضِعِ الصَّلاة مِنَ الدِّین کَموضِعِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَد
جایگاه نماز در دین ، مانند جایگاه سر در بدن است.
کنز العمال، ج ۷، حدیث ۱۸۹۷۲
۸٫ الصَّلاة مِفتَاحُ الجَّنَّه
نماز کلید بهشت است.
نهج الفصاحه، حدیث ۱۵۸۸
9. قُرَّهُ عَینِی فِی الصَّلاة
روشنی چشم من در نماز است.
نهج الفصاحه، ص ،۲۸۳ حدیث۱۳۴۳
۱۰٫ مَن حَافَظَ عَلَی الجَمَاعَه حِیثُمَا کَانَ مَرَّ عَلَی الصِّراطِ کَالبَرقِ الخَاطِفِ اللّامِع فِی أوَّلِ زُمرهِ مَعَ السّابِقِین
کسی که محافظت و مداومت بر نماز جماعت کند، مانند برق سریع و درخشان همراه نخستین گروه بهشتیان از روی صراط می گذرد.
ثواب الاعمال، ص ۳۴۳
عبادت که هدف آفرینش انسان است، اسرارى دارد; اسرار عبادت غیر از آداب و احکام آن است . احکام عبادت، همین واجبات است که در کتابهاى فقهى بیان شده است، مانند واجبات و ارکان نماز . آداب نماز مانند آهسته دعا کردن، پارهاى از این آداب در کتابهاى فقهى آمده است و برخى در کتابهاى اخلاقى، اما اسرار عبادات ارواح و باطنهاى عبادت است که با باطن انسان در ارتباط است و انسان با باطن عبادت محشور مىشود، این گونه بحثها در کتابهاى عرفانى بیان شده است
عبادات ظاهرى دارند و باطنى و سرى، به ما گفتهاند که آن اسرار را فراگیریم و بدانها عمل کنیم . نماز خواندن و روزه گرفتن و وضو گرفتن و دیگر تکالیف جزء احکام الهى است . هر یک از احکام براى آن است که انسان به اسرار آنها پى ببرد و آزاد شود .
مرحوم شهید - رضوان الله تعالى علیه - نقل فرموده است (1) که همواره رسول خدا (ص) بعد از نماز صبح، بینالطلوعین، در مسجد مىنشستند و به سؤالهاى مردم پاسخ مىدادند . روزى دو نفر نوبت گرفتند تا سؤالاتى طرح کنند . حضرت به اولى فرمود: گرچه شما قبل از آن برادر آمدهاید لکن نوبتتان را به ایشان بدهید، چون شما اهل کرم و ایثارید و او کار لازمى دارد و عجله دارد . این ادب رعایت نوبت را حضرت در آن جا آموختند . بعد فرمودند: من بگویم شما براى چه آمدهاید یا شما مىگویید؟ عرض کردند یا رسول الله! شما بفرمایید . فرمودند: یکى براى یاد گرفتن مسائل حج آمده است و دیگرى براى مسائل وضو گرفتن، آن گاه سؤالها را جواب فرمود: اما معناى وضو گرفتن - شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها در وضو، رازى دارد: شستن صورت در وضو یعنى خدایا هر گناهى که با این صورت انجام دادم آن را شستو شو مىکنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانى پاک سر بر خاک بگذارم . شستن دستها در وضو یعنى خدایا از گناه دستشستم، و گناهانى را که با دستم مرتکب شدهام، دستم را تطهیر مىکنم . مسح سر در وضو یعنى خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروراندهام سرم را تطهیر مىکنم و آن خیالهاى باطل را از سر به دور مىاندازم . مسح پا یعنى خدایا من از جاى بد رفتن پا مىکشم و این پا را از هر گناهى که با آن انجام دادهام تطهیر مىکنم . اگر کسى بخواهد نام مبارک حق تعالى را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند . مگر مىشود انسان با دهان ناشسته نام خدا را ببرد، باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید . این گوشهاى از اسرار وضو گرفتن است . اگر ما مىبینیم از نماز و عبادت لذت نمىبریم براى آن است که به این اسرار آشنا نیستیم . آنها که از عبادت لذت مىبرند چیزى را به این عبادت تبدیل و تعویض نمىکنند .
مرحوم ابن بابویه نیز از امام هشتم نقل فرموده است که امام رضا - سلام الله علیه - به یکى از شاگردانشان به نام محمد بن سنان مرقوم فرمود: «ان علة الوضوء التی من اجلها صار على العبد غسل الوجه و الذراعین و مسح الراس والقدمین . فلقیامه بین یدى الله تعالى و استقباله ایاه بجوارحه الظاهرة و ملاقاته بها الکرام الکاتبین . فیغسل الوجه للسجود و الخضوع و یغسل الیدین لیقلبهما و یرغب بهما و یرهب و یتبتل و یمسح الراس والقدمین لانهما ظاهران مکشوفان یستقبل بهما کل حالاته و لیس فیهما من الخضوع والتبتل ما فى الوجه والذراعین» . (2)
فرمود: سر وضو گرفتن و غسل و مسح این است که انسان با اعضاى پاک متوجه خداوند سبحان گردد . آیا مىشود انسان با چشم گناه بکند و با همان چشم و صورت متوجه خداوند بشود؟ و اصولا اسرار الهى حقایقى است که «لایمسه الا المطهرون» . (3) اگر حقیقت قرآن را جز افراد باطهارت نمىیابند، حقیقت این عبادات را هم جز افراد پاک نمىیابند . آن گاه عبادت در کام انسان لذت پیدا مىکند و هیچ چیزى انسان را به خود مشغول نخواهد کرد .
در این حدیثشریف سخن از ملاقات خدا و استقبال فرشتگان است . انسان ملائکه را مىبیند، سخنان آنان را مىشنود . این که مىبینیم ما نماز مىخوانیم و چیزى از نورانیت احساس نمىکنیم براى آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نخواندیم . خاصیت نماز، در معرفتباطن آن است . اگر انسان با این اسرار آشنا شد و آن گاه در راه خدا شربتشهادت نوشید، خون او با دیگر خونها یکسان نیست .
هر شهیدى آن قدرت را ندارد که نظام اسلامى را تحکیم کند . گاهى هزاران نفر باید شهید شوند تا سدى در برابر سیل بیگانگان باشند، گاهى یک نفر سیل را برمىگرداند . گرچه براى شهید مقامى استبس عظیم، اما همه شهدا در یک درجه نیستند . آن کسى که عارفتر و عالمتر و آگاهتر و با فرشتگان خدا در زمان حیاتش ملاقاتها داشته است، خون او هم مؤثرتر است .
در وضو، شستن صورت با صابون لازم نیست، شستن صورت با نیت لازم است . اگر کسى صورت را با این قصد بشوید که خدایا براى وضو گرفتن و امتثال امر تو و نماز خواندن صورتم را از هر گناه شستم و تطهیر کردم که با چهرهاى پاک به سوى تو و در خاک تو بیفتم، او به اسرار عبادت پى برده است و با فرشتگان ملاقات کرده و ملاقات مىکند . دستها را مىشوید تا با دست پاک خدا را بخواند و به دعا برخیزد; و سر و پا را مسح مىکند چون در نماز سر او پیداست و پاهاى او به طرف قبله است، باید با فکر و پاى پاک به طرف خداوند سبحان بایستد و لذت ببرد . این گوشهاى است از آن چه در مورد وضو بیان فرمودهاند .مجموعه عناوینی که امروزه تحت عنوان «خودآزمایی» در لابلای مجموعه کتابهایدرسی، روانشناسی، تربیتی و... وجود دارند ابزاری هستند که تا حد زیادی بهما کمک میکند تا وضعیتمان را نسبت به مساله مورد نظر بسنجیم.
اما آیا تا حالا شده کمی در مورد رابطهمان با نماز بیندیشیم و ببینیم که برخورد ما با نماز چگونه است؟
شاید شما هم با افرادی برخورد کرده باشید که به بهانه اینکه خداوند نیازی به عبادت ما ندارد، فریضه نماز را اقامه نمیکنند.
وقتی به استدلال چنین افرادی توجه میکنیم، میبینیم که اینگونه افراد توجه ندارند که انسان تمام وجودش محتاج به خداوند است از همین رو با قطع نظر از دستورات دینی، ادب اقتضا میکند که ما انسانها به شکرانهء این همه نعمتی که خداوند به ما عطا فرموده است، او را عبادت کنیم وفرائض دینیمان را به نحو احسن انجام دهیم.
بنابر آیات و روایات، یکی از مکان هایی که به آباد کردن و رونق دادن آن فراوان توصیه شده است، مساجد می باشند، چنانچه امام صادق (ع) می فرمایند: هر کس مسجد بسازد، خداوند به سبب این کار او، در بهشت خانه ای برای او فراهم می نماید.
بنا نمودن مسجد و عمران و آباد نمودن آن چنان در نزد خداوند متعال دارای جایگاه و مقام می باشد، که حتی در شب معراج این امر به پیامبر اسلام حضرت محمد (ص)، یادآوری گردید، به نحوی که عبدالله بن مسعود از پیامبر (ص) نقل می کند که حضرت فرمودند: شب معراج دیدم این کلمات بر درب ششم بهشت نوشته شده است: معبودی جز خداوند نیست، محمد پیامبر خداست و علی ولی خداست، هر کس دوست بدارد و بخواهد قبرش وسیع تر شود، باید مساجد را بنا کرده و آباد نماید، و هر کس دوست دارد، کِرم های زیر خاک و زمین بدن او را (در قبر) نخورند، پس باید به مساجد جارو زده و آن ها را تمیز نگه دارد، و هر کس علاقمند است لحدش تاریک نباشد، پس باید مساجد را منور گرداند و چراغ های آن را روشن کند، و هر کس دوست دارد بدنش در قبر معطر بماند و جسدش نپوسد، پس باید برای توسعه مسجد تلاش کند و مساجد را توسعه دهد، و همچنین در روایتی دیگر از پیامبر (ص) آمده است که: هر کسی در روز پنج شنبه، شب جمعه، مسجدی را جارو نماید و به اندازه ی سرمه ی چشمی خاک از آن خارج نماید، خداوند متعال او را می آمرزد و هر کس که چراغی در مسجدی از مساجد خداوند روشن نماید، فرشتگان و حاملان عرش الهی، مادامی که نور آن چراغ در مسجد می تابد، برای او استغفار می نمایند.
منابع:
- گنجینه معارف، ج2: 757.
- آمال الواعظین، ج3: 47- 48.
آیتالله بهجت: نه! اگر نماز با حضور قلب منظورشان بود، آنوقت سؤال میکردند چگونه باید خواند این نماز را، به چه سببی بخواند نمازکامل را! این که چیزی به دست نداد که! وقتی چیزی به دست میآید که مطلق نماز، مطلق نماز را کسی مقید باشد در اول وقت به نماز عالی میرسد؛ میرسد خودش، تکویناً شیئاً و شیئاً روز به روز میرود بالاتر.