پیامبر (ص ) : ادع الله ان یدخلنی الجنة ، فقال :اعنی بکثرة السجود
مردی به حضور پیامبر اسلام (ص ) آمد و عرض کرد: دعا کن خدامرا به
بهشت داخل کند، فرمود: مرا با زیادی سجده کردن همراهی کن .
( وسائل الشیعه ، ج ,30 ص 30 )
امام علی (ع ) :لایخرج فی سفر یخاف فیه علی دینه و صلاته
درسفری که می ترسید بر دینتان و نمازتان خارج نشوید.
( بحار الانوار، ج ,10 ص .108 میزان الحکمه ، ج 4، ص 475 )
امام کاظم (ع ) : لاتستغنی شیعتتا عن اربع : خمرة یصلی علیها، و خاتم یتختم به و سواک یستاک به و سبحة من طین قبر ابی عبدالله -علیه السلام -
پیروان ما از چهار چیز بی نیاز نیستند:1- سجاده ای که بر روی آن نماز خوانده شود.2- انگشتری که در انگشت باشد.3- مسواکی که با آن دندانها را مسواک کنند.4- و تسبیحی از خاک مرقد امام حسین (ع ).
( تهذیب الاحکام ، ج 6، ص 75 )
امام صادق (ع ) : امتحنوا شیعتنا عند ثلاث : عندمواقیت الصلاة کیف محافظتهم علیها، و عند سرارهم کیف حفظهم لها عند عدونا والی اموالهم کیف مواساتهم لاخوانهم فیها
شیعیان ما و پیروان ما را به سه مساله امتحان کنید:1- اهمیت به اوقات نماز، که آیا اول وقت نماز را برپا می دارند یا خیر؟2 - حفظ اسرار، یعنی در حفظ اسرار و مسائل محرمانه کوشا هستند یا خیر؟3 - و از حیث توانمندیهای مالی ، یعنی آیا در مال خودبرای برادران دینی سهمی قائلند و دست آنها را می گیرند یا خیر؟
( خصال صدوق ، ج 1، ص 103 )
امام صادق (ع ) : ان الصلوة حجزة الله فی الارض
همانانماز نگهبان الهی در زمین است .
( بحار الانور، ج ,78 ص 199 )
1- سرما و نماز شب ( شهید غلامرضا ابراهیمی)
نیمههای شب از سردی هوا، از خواب بیدار شدم هنوز تکان نخورده بودم که متوجه شدم «شهید غلامرضا ابراهیمی» نیز بیدار است. او آرام از جا برخاست و هر سه پتوی خود را، روی بچهها که از شدت سرما مچاله شده و به خواب رفته بودند، انداخت. من نیز بینصیب نماندم. یک پتو هم روی من انداخت. فکر کردم صبح شده که حاجی از خواب برخاسته و دیگر قصد خواب ندارد ولی او وضو ساخت و به نماز ایستاد. او آن شب مثل همه شبها تا اذان صبح به تهجد و راز و نیاز مشغول بود.
2- عروج شبانه (شهید ابوالحسن حسنی)
بارها متوجه میشدم که همسرم (شهید ابوالحسن حسنی) نیمه شب از خانه خارج شده بعد از نماز صبح به منزل باز میگردد. ابتدا خود را به خواب زده، فکر میکردم به دنبال مأموریتهای سپاه شبها از خانه بیرون میرود. یک شب طاقتم تمام شد و خیلی آرام مؤدبانه گفتم. "دلم میخواهد بدانم شبها کجا میروی؟" وقتی متوجه شد که من نیز میدانم از شبها از خانه خارج میشود با خونسردی تمام گفت: امشب با هم میرویم. نیمه شب پتویی برداشته به اتفاق از خانه خارج شدیم. یک راست به گلستان شهدا رفت. کنار قبر "شهید اسدالله باغبان" پتو را پهن کرد و مشغول خواندن نماز شد. در نماز او را نظارهگر بودم. اصلاً مثل این که با تکبیر الاحرام از آسمان نیز بالاتر میرفت و با سلام نماز دوباره به زمین باز میگشت.
1- سنگر کوچک (شهید مسعود پتراکو)
عملیات والفجر دو بود. منطقهای بودیم که قبلاً عراقیها در آن مستقر بودند. و ما آنها را از آنجا بیرون کرده بودیم. به همین دلیل موقعیت منطقه کاملاً دستشان بود. توی سنگر بسیار کوچکی بودیم سه نفری به سختی در آن جا گرفته بودیم.
زمانی که پاتک دشمن شروع شد، به علت آتش شدیدشان دیگر نتوانستیم بیرون بیایئم. (شهید مسعود پتراکو) از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت هم با ما بود. خمپارهها تا جلوی سنگر میخوردند و حتی گاهی ترکشهایشان تا داخل سنگر میآمد. به خاطر سقف کوتاه سنگر حتی نمیتوانستیم بایستیم.
ظهر شده بود و آتش دشمن هنوز سنگین میبارید. در اینکه باید نماز سروقت خوانده شود هیچ مشکلی نداشتیم، اما حجم سنگر بسیار محدود بود. به همین خاطر بعد از تیّمم هر کس تنها نماز خواند. یعنی چون نمیشد زیاد تکان خورد، یک نفر نماز را نشسته میخواند و دو نفر دیگر به هم فشرده گوشه سنگر مینشستند تاآن یکی نمازش تمام شود. بعد نوبت دیگری میشد با عنایت خدا آتش دشمن و تنگی جای سنگر نتوانست جلوی نماز سر وقتمان را بگیرد.
1- عطش نماز (شهید هوشنگ ابوالحسنی )
چهار سال بیشتر نداشت که به من اصرار میکرد نماز خواندن را به او یاد بدهم سعی میکرد با تقلید از من و پدرش حرکات نماز را به خوبی النجام دهد برای اثباا حرفم عکسی از چهارسالگی هوشنگ ابوالحسنی داریم که دارد نماز میخواند مرتب هم میپرسید چرا به سجده می رویم؟ الله اکبر یعنی چه؟ و از این قبیل سئوالات...
2- نماز در بیهوشی (شهید عبدالحسین ایزدی)
در بیمارستان مشهد بستری بودم و شهید عبدالحسین ایزدی نیز در اتاق دیگری بود. گهاه به او سر میزدم از ناحیه سر مجروح شده حالش خوب نبود. یک شب نزدیکی اذان صبح مادرش سراسیمه نزد من آمد و گفت:عبدالحسین حالش هیچ خوب نیست.
سریعاً بالای سرش رفتم. او را به نرده های تختش بسته بودندکه به زمین پرتاب نشود. گاهی تکانهای شدیدی میخورد و سپس بیهوش میافتاد. پزشک را بالای سرش آوردم با داروهای آرام بخش تا حدودی آرام گرفت و بیهوش روی تخت افتاد. مدتی بعد ناگاه بنلند شد و نشست مرا صدا زد و گفت: خاک تیمم بیاور.
مردد بودم بیاورم یا نه چون
1- مسعود احمدی نسب:
زمستان 52 را فراموش نمیکنم. هوا خیلی سرد و یخبندان بود. رفته بودیم تهران که سری به پدر بزرگش بزنیم. صدای اذان صبح که از مسجد محل به گوش رسید، مسعود احمدی نسب که آن وقت یازده سال داشت برخاست و از آبی که یخ زده بود باری وضو استفاده کرد. پدربزرگ او که شاهد اسن صحنه با کشوه بود خوشحال شد و گفت:خدا را شکر که در این روزها میبینم نوههایم مذهبی و اهل نماز و دعا هستند.
2- نادر پشکوهی:
نادر بینهایت به قرائت قبرآن علاقه داشت، بخصوص سوره والفجر را زیاد میخواندک حتماً رابطهای بود بین علاقه او به این سوره و شهادتش درعملیات والفجر 8 اکثر شبها تا نیمه شب بیدار بود و بر سجاده با خدایش را رزاو نیاز میکرد.
یادم میآید نادر همیشه میگفت: شهادت ین انتخاب است، نه یک اتفاق. اذان ظهر بود که پا به دنیا گذاشت و در 22 سال عمرش حافظ اذان و نماز و قرآن بود و در اذان مغرب نیز به فیض عظیم شهادت نایل گشت.
1- شهید آخوند رجبی علی:
- و بدانید، نماز خوب انسان را از فحشاء و منکر دور میکند، نماز را با حضور قلب اقامه کنید...
2- شهید احمدی، علی:
شما را در بر پاداشتن نماز و احکام الهی و روزه سفارش میکنم زیرا آنچه ما را موفق و پیروز میدارد، اسلام است و خدا.
3- شهید اعلایی، رضا:
4 – شهید امامیان، سید محمد جواد:
ما هنوز جزو هدایت نیافتگانیم به این دلیل که تعبد ما نسبت به شیطان خیلی بیشتر است. در نمازهایمان سست، در انجام فرائض سست، اصلاً در اصل بندگی ضعیف هستیم. اگر بنده واقعی او باشیم لذتی بالاتر از آن نیست. به شما سفارش میکنم که عبد خدا باشید نه غیر.