موضوعات مطالب
آرشيو مطالب
صفحه ها
آمار و امكانات
درباره وبلاگ

هرچند تاكنون درباره نماز ، پایگاه ها و صفحات مجازی ارزشمندي نشر يافته است، ولي در رسانه سعی داشته ایم با نگاه نو ، تدوين و دسته بندي مناسب جوانان و نوجوانان را به این مسیر رهنمون باشیم. اين مجموعه شامل بخش ها و موضوعات مختلفي شامل : جايگاه والاي نماز در ميان عبادت ها ،آثار و برکات نماز بر روي فرد و جامعه و نقش نماز در زندگي و روش هاي آن معلوم مي گردد. و دراین راستا راهكارهاي جذب كودك و نوجوان به نماز مانند: تشويق و تحسين، كردار نه گفتار، اخلاق خوش و اُنس با كودك و نوجوان، ميانه روي و... با بیان حکایات ، احادیث ، الگوها و... آورده شده است. باشد که این مجموعه ما و فرزندانمان را در مسیر برپا كنندگان نماز یاری گر باشد.
سایر امکانات
پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد
جایگاه رهبران اجتماع در گسترش روحیه مدهبی
«مراد از رهبران اجتماع، کسانی هستند که نقش مهمی در جامعه دارند و کارشان، امر و نهی کردن و دستور دادن است. نقش این گروه از رهبران جامعه که رهبرهای مذهبی و عقیدتی اجتماع را نیز به عهده دارند، در هر مقامی، مهم و سرنوشت ساز است. چنان چه صالح باشند، جامعه صالح خواهد بود و اگر فاسد باشند، جامعه نیز فاسد خواهد شد. افراد عادی اجتماع نمی توانند در مورد نقش و رفتار آن ها و رابطه آن با باور خود، جدایی قایل شوند. پس اگر آن ها را در معرض فساد ببینند، بدبین می شوند.
برای نمونه، فردی که از یک پلیس کج روی ببیند، به قانون و قانون گذار بدبین می شود. هم چنین در مورد مدیران اجرایی و ادارات وضع به همین گونه است. اگر آن ها ستم و تبعیضی روا دارند، مایه بدبینی مردم فراهم خواهد شد».1
پس هرگاه افراد جامعه به ویژه کودکان و نوجوانان پی ببرند که حاکمان و مدیران کشورشان به مذهب و اصول آن پای بند هستند، آنان نیز همان گونه رفتار خواهند کرد و به سلامت روششان امیدوار خواهند شد.



برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
نقش اقتصاد در پرورش روحیه مذهبی کودکان و نوجوانان
اقتصاد در لغت، دانشی است که درباره دخل و خرج، روابط بازرگانی و امور مالی یک کشور بحث می کند.1 مراد از اقتصاد در این جا، همان تأمین معاش خانواده است که در پرورش فرزندان، نقش بسزایی دارد.

الف ـ خانواده
یکی از حقوق فرزندان بر پدر، فراهم ساختن روزی و نیازمندی های زندگی آنان است.چه بسیارند کودکان و نوجوانان بزه کاری که خانواده هایی فقیر و محروم داشته اند. هنگامی که وضع اقتصادی (خوراک، پوشاک و مسکن) فرزندان بد باشد و همواره در گرسنگی به سر برند، نمی توان آنان را به راحتی به سوی خدا، معنویات و نماز دعوت کرد:
کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفْرا.2
نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد.
غذای مناسب نه تنها در رشد بدن، بلکه در ساختمان روحی و روانی آدمی نیز تأثیرگذار است و سوء تغذیه در بازده کار انسان اثر خواهد گذارد. تغذیه گاهی ممکن است سبب سستی بدن و کندی کار و گاه موجب حرکت و شتاب شود. تغذیه در عواطف و احساسات نیز تأثیرگذار است؛ یعنی ممکن است آن را رونق دهد یا به رکود کشاند.
رابطه اقتصاد با دین داری به ویژه نمازخوان شدن فرزندان به گونه ای است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
اللهم بارک لَنا فی الخبزِ، فَلَولا الخبز ما صلّینا و لا صُمنا.3
خدایا! به نان ما برکت بده که اگر نان نبود، نماز نمی خواندیم و روزه نمی گرفتیم.

برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
نقش محیط اجتماعی در تربیت مدهبی کودکان
اجتماع در لغت، به معنای جمع شدن، دور هم گرد آمدن و به هم پیوستن است.1 هم چنین افرادی که در یک جا جمع شوند، اجتماع می گویند. افراد این اجتماع می توانند از یکدیگر اثر بپذیرند یا بر هم اثر بگذارند.
بنابراین، اجتماع یکی از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار بر کودک و نوجوان است که شامل فرهنگ، جامعه، دوستان و مطبوعات خواهد شد.

الف ـ فرهنگ
فرهنگ در لغت به معنی: دانش، ادب، شناخت، آموزش و پرورش، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت است.2
فرهنگ یکی از عواملی است که می تواند کودک و نوجوان را تحت تأثیر قرار دهد. به دلیل همین تأثیرگذاری، برخی صاحب نظران اجتماعی بر این باورند که برای از میان بردن بزه کاری ها، باید فرهنگ عمومی جامعه را تقویت کنیم. به دیگر سخن، اگر بخواهیم آمار زندانیان را کاهش دهیم، باید مؤسسه های آموزشی و کتاب خانه ها را افزایش دهیم. افلاطون بر این باور است که «اگر آدمی بداند زندگی خوب چیست، خلاف اخلاق، عمل نمی کند».3
افزون بر فرهنگ عمومی، فرهنگ دینی در اجتماع و خانواده نیز باید مورد توجه ویژه قرار گیرد؛ زیرا جامعه ای که بر مبنای باورهای مذهبی استوار باشد، می تواند فرزندانی سالم و شایسته را پرورش دهد که از ناهنجاری های اجتماعی به دور باشند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم با دیدن برخی کودکان فرمود: «وای بر فرزندان آخرالزمان! از روش ناپسند پدرانشان. گفته شد: یا رسول اللّه ! از پدران مشرک؟» ایشان فرمود: «نه، از پدران مؤمن که واجبات و وظایف دینی را به فرزندان خود نمی آموزند و به امور ناچیز مادی برای آنان قناعت می ورزند. پس من از آنان بیزارم و آنان نیز از من بیزارند».4
آری، پدر و مادری که تنها به خوراک و پوشاک فرزندان خود می اندیشند و به فرهنگ دینی آنان بی توجه هستند، مورد نفرین پیامبر قرار می گیرند.

برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
نقش خانواده در پرورش روح دینی
نخستین بذر رشد فردی و بنای شخصیت انسان در خانواده پاشیده می شود. کودک در خانواده، سخن گفتن را می آموزد، با ارزش های اخلاقی آشنا می شود و چگونگی برقراری رابطه اجتماعی با دیگران را فرا می گیرد. خانواده، زیربنایی برای باورها، ارزش ها و نگرش های فرهنگی یک جامعه به شمار می آید و هر خانواده ای آن ها را به شیوه ای ویژه و انتخابی به کودک نشان می دهد. بی تردید، شخصیت پدر و مادر و نگرش ها، طبقه اجتماعی و اقتصادی، مذهب، ویژگی های اعتقادی، وابستگی های نسبی، خانوادگی و تحصیلاتی آنان بر فرزندان تأثیر فراوانی برجای خواهد گذاشت.2
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است:
یُحفَظُ الاَطفالُ بِصَلاحِ آبائهم.3
فرزندان با صلاح و نیکی پدرانشان نگه داشته می شوند.
افزون بر این، بیش تر رفتارهای انسان بر اساس یادگیری استوار است و نخستین و مهم ترین پایگاه یادگیری، کانون گرم خانواده است. کودکان ما پیوسته در حال آموختن هستند و نسبت به هر چیز تازه ای که فرا می گیرند، احساس تازه ای پیدا می کنند. بدیهی است زمانی که برداشت ذهنی انسان از یک موضوع، با احساسی خوشایند و مطلوب همراه باشد، زمینه ایجاد نگرش یا آمادگی روانی مثبت و زاینده فراهم می آید.
از این رو، باید زیباترین و خوشایندترین زمان های کودک و نوجوان، هنگامی باشد که بزرگ ترها به ویژه پدر و مادر، برای نماز خواندن آماده می شوند. هنگامی که کودک بارها چنین رفتار زیبایی را در پدر و مادر خود ببیند، احساس بسیار لطیف و خوشایندی در روانش نمایان می شود و به نماز گزاردن، دل بستگی پیدا می کند.4

برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
اصل دل بستگی
پدیده دل بستگی، یکی از شگفت انگیزترین ویژگی های انسان و محرکی بسیار نیرومند است که می توان با آن، آدمی را آماده هر کار، حال یا وضعی گرداند. بر اساس این مبنا، در جریان پرورش، خواه در برانگیختن انجام پاره ای از اعمال یا ترک پاره ای دیگر، باید از قدرت ناشی از پیوند محبت آمیز بهره جست. آن دگرگونی که در نتیجه پیروی از این اصل در انسان به وجود می آید، بسیار ژرف و بنیادی است. باید دانست در این جا، به رابطه میان دل بسته و دلدار نظر داریم.
خداوند در قرآن می فرماید:
فَسَوَفَ یَأتِی اللّهُ بِقَوم یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ. (مائده: 54)
پس به زودی خداوند گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند.
در این آیه «یُحِبُّهم» پیش از «یُحِبُّونَهُ» آمده است؛ یعنی نخست از ابراز محبت خدا به انسان و سپس از ابراز محبت آدمی نسبت به خدا سخن می گوید. این مسأله نشان می دهد که ابراز محبت مربّی به دل بستگی نوجوان جهت می دهد و نتیجه آن، پیدایش شیفتگی ژرفی در نوجوان نسبت به مربّی است. هنگامی که این شیفتگی به وجود آمد، می توان با ابراز محبت، فرد را به انجام کاری تشویق کرد یا با خودداری از محبت، به ترک کاری وا داشت.
هرچه کودک بزرگ تر می شود به ویژه در دوران بلوغ، احساس مهرورزی و محبت خواهی در او افزایش می یابد. از این رو، برای سالم ماندن شخصیتش، باید در خانه، مدرسه و اجتماع، گرمی و محبت ببیند. لازم است که پدر و مادر، آموزگاران و مربیان، مهرورزی را بر دیگر امور مقدم دارند و از این راه، پرورش فرزند را آسان گردانند.
قرآن کریم درباره روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:
فِبَما رَحمَةٍ مِنَ اللّه ِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَو کُنتَ فَظّا غَلیظَ الْقَلبِ لانفضّوا مِنْ حَولِک. (آل عمران: 159)
پس به برکت رحمت الهی، با مردم، نرم خو و مهربان شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، [مردم] از پیرامون تو پراکنده می شدند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز فرموده است:
اَحبُّوا الصبیانَ وارحَمُوهم.1
کودکان را دوست بدارید و به آنان مهربانی کنید.
هم چنین آن حضرت می فرمود:
اَکْثِرُوا مِنْ قُبْلةِ اولادکم فاِنّ لکم بکل قُبلَةٍ دَرَجةً فی الجنّةِ ما بین کُلِّ درَجةٍ خَمسَ مِاَئةِ عام.2
فرزندانتان را بسیار ببوسید؛ زیرا با هر بوسه، در بهشت برای شما درجه ای خواهد بود که میان هر درجه، پانصد سال راه فاصله است.
مولوی نیز در مورد برجا ماندن محبت در روح و جان چنین سروده است:

از محبت، تلخ ها شیرین شود

از محبت، مس ها زرین شود

از محبت، دُردها صافی شود

از محبت، دردها شافی شود

از محبت، مرده زنده می شود

از محبت، شاه بنده می شود

این محبت هم نتیجه دانش است

کی گزافه بر چنین تختی نشست3


امام صادق علیه السلام می فرماید:
اذا اَحْبَبْتَ رَجُلاً فَاَخْبِرهُ بذالک فَاِنّه اَثْبتَ لِلمَوَدَة بَینَکُما.4
اگر محبت کسی را در دل داری، به او نشان بده؛ زیرا ابراز محبت سبب می شود که دوستی شما استوارتر گردد.
در دین اسلام نیز «مهر و کین» که همان تولّی و تبرّی است، در جریان پرورش، نقش بزرگی ایفا می کند.
امام باقر علیه السلام می فرماید:
هَلِ الدّینُ اِلاّ الحُبُّ و البُغض.5
آیا دین جز دوستی و دشمنی است؟
هم چنین آن حضرت فرموده است:
کُلُّ مَن لَمْ یُحِبْ عَلَی الدّین وَ لَمْ یَبغُض عَلی الدّینِ فَلا دینِ لَه.6
کسی که برای دین، دوستی نکند و برای دین خشمگین نشود، دین ندارد.
مهر و کین، ویژگی مهمی در پرورش اسلامی است که اگر پدر و مادر، کودک را به این سو رهنمون سازند و او را انسانی دل بسته خدا و اهل بیت پرورش دهند، کودک زودتر به هدف خویش خواهد رسید؛ زیرا آزمندی از لوازم دل بستگی و شتاب کردن از لوازم آزمندی است.
برای پرورش درست و انجام دگرگونی های لازم اخلاقی، باید از اصولی کلّی پیروی کرد که به منزله راهکار، تدابیر آموزشی و پرورشی ما را هدایت کنند. پس با شناخت ویژگی های عمومی انسان (مبانی)، بهتر می توانیم به نیازهای ذاتی او پی ببریم. در این صورت، بر اساس اصولی که برای برآوردن آن مبانی ذاتی و نیازها وضع می شود، تربیت آسان و روانی خواهیم داشت و مربّی نیز می تواند با استفاده از روش های ویژه یاد شده، به هدف پرورش دست آید.



برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
اصل کرامت تکوینی انسان
خداوند، آدمی را از نعمت های درونی ویژه ای چون عقل برخوردار ساخته و او را به سبب این بهره وری، بزرگ داشته است. این کرامت تکوینی به اصل انسان بودن باز می گردد که بر اساس آن، هیچ کس بر دیگری برتری ندارد؛ چه سیاه باشند، چه سرخ یا زرد یا سفید:
و لَقد کَرَّمنا بَنی آدَم... . (اسراء: 70)
به راستی، فرزندان آدم را بزرگی بخشیدیم.
هرگاه آدمی، آن گوهر شریف را پاس دارد و به آن جلوه بیش تری بخشد، خود را سزاوار کرامت افزون تری گردانیده است و خداوند، او را در پایگاه فراتری از کرامت جای می دهد. اگر هم آن گوهر را به تیرگی و خواری بکشاند، دست مایه کرامت خویش را به نابودی کشانده و چنین است که گاه از پی آن کرامت، چنان خواری به بار می آید که اگر به ریشه رسد، دیگر امید هر گونه بزرگی را به ناامیدی بدل می سازد:
و مَن یُهِنِ اللّهُ فَما لَه مِن مُکْرِم. (حج: 18)
خدا هر کس را خوار کند، او دیگر اکرام کننده ای نخواهد داشت.
انسان با کرامت آفریده شده است. از این رو، باید او را عزیز داشت و مایه های عزّت نفس او را فراهم آورد. هم چنین روش های پرورشی باید به گونه ای باشد که احساس عزّت نفس واقعی را در فرد به بار آورد و وسیله کرامت اکتسابی انسان را فراهم سازد.توانایی ها و ناتوانی های شخص در احساس عزّت نفس او ریشه دارد. از این رو، روش های پرورشی باید با توجه به نقش هر یک از این دو طرح شود تا از هر یک برای حفظ عزت نفس بهره گیریم.
در این جا، با توجه به توانایی ها، از روش «ابراز توانایی ها» و با نظر به ناتوانی ها، از روش «تغافل» سخن می گوییم:

1 ـ ابراز توانایی ها (نعمت ها)
هرگاه انسان خود را در انجام کاری توانا ببیند، احساس سربلندی و ارجمندی خواهد کرد و هرگاه خویشتن را در انجام کاری ناتوان بیابد، احساس سرافکندگی و خواری خواهد داشت. پس باید امکان نمایش توانایی های کودک و نوجوان را فراهم آورد تا احساس عزت نفس در او تقویت گردد. برای آن که احساس عزّت ناشی از نمایش توانایی ها در مسیر واقعی خود قرار گیرد، لازم است که فرد از پرهیزکاری نیز بهره ای داشته باشد تا از لغزیدن در ورطه خودبینی در امان بماند.
از این رو، آدمی باید به گونه ای توانایی خود را بشناسد و دریابد که همواره به الطاف الهی نیازمند است و همه نیروها از خداست. به همین دلیل، توانایی های انسان در فرهنگ اسلام «بخشش خدا» نام گرفته است. اگر به آن چه در ماست، به چشم توانایی خویشتن نگریسته شود، خودخواهی را در پی خواهد داشت و اگر به چشم بخشش خداوندی دیده شود، سپاس را در پی خواهد آورد. در شیوه های پرورشی اسلام، ابراز توانایی ها گوشزد شده است، ولی با نگاهی از گونه دوم:
وَ اَمّا بِنعمِةِ رَبِّکَ فَحدِث. (ضحی: 11)
و نعمت خدایت را آشکار کن.
باید دانست همان گونه که مربّی امکان نمایش توانایی های کودک و نوجوان را فراهم می آورد، باید او را با حد و مرز آن ها نیز آشنا سازد؛ زیرا ممکن است فرد، کاری را انجام دهد که از توان او بیرون باشد. در این صورت، چنین فردی نه تنها خود را به سختی افکنده، بلکه عزت خود را نیز پایمال کرده است. این رنج بیهوده، زاده جاه طلبی است و بهای آن، وا گذاشتن پرهیزکاری خواهدبود.

2 ـ تغافل
این روش نیز از فروع اصل عزّت است. با این تفاوت که در این روش، مربّی به ناتوانی های شخص توجه دارد. نمایش ناتوانی ها، شکست عزت را در پی خواهد داشت و پنهان ساختن آن ها راهی برای حفظ عزت است.
برای پنهان ساختن ناتوانی ها می توان دو جایگاه را در نظر گرفت: یکی پیش از آشکار شدن آن ها و دیگری پس از آن. گاه ما به سبب شواهدی گمان می بریم که شخص ناتوان است و گاه از این موضوع اطمینان داریم. دومین مسأله در روش تغافل عنوان می شود؛ زیرا تغافل به آن معنی است که ما از امری آگاه شویم، ولی وا نمود کنیم که نمی دانیم.
جایگاه نخست در فقه اسلامی، به عنوان «اصل صحت» (اصالة الصحة) شناخته شده است. در این جا، این جایگاه را به سبب آن که به گونه ای با تغافل مرتبط است، بررسی می کنیم.
بر این اساس، هرگاه رفتار تأمل برانگیزی را دیدیم، باید آن را به گونه درستی توجیه کنیم، مگر آن که بر اساس دلایل موجود، راه هر گونه توجیه پسندیده ای بسته باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است:
رَحِم اللّه مَنْ اَعانَ وَلَدهُ عَلی بِرّه وَ هُو اَنْ یَعفُو عَن سَیّئَتِهِ وَ یَدْعُوا لَهُ فیما بَینَهُ و بَینَ اللّه ُ.1
خدا رحمت کند کسی را که فرزندش را در انجام کار نیک یاری دهد؛ بدین صورت که از اشتباهش درگذرد و برای آن چه میان او و خدایش رخ داده است، دعا کند.
بنابراین، زمانی که راه های توجیه مربّی بسته شد و اطمینان یافت که از شخص اشتباهی سرزده است، زمان تغافل فرا می رسد. در این هنگام، بزرگی و عزت مندی شخص باید با تغافل از اشتباه او حفظ شود.
بر اساس اصل تغافل، مربّی پس از آن که راه های توجیه را بر خود بسته دید، باید به توجیه های شخص گردن نهد، گرچه از نادرستی آن ها اطمینان دارد. مربّی نباید به این وسوسه تن دهد که پذیرش توجیه ها و بهانه تراشی های کودک یا نوجوان، زیرکی اش را نزد او خدشه دار می کند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آن قدر در پذیرش بهانه تراشی های منافقان پیش رفت که آنان، وی را به کنایه گوش شنوا خواندند، ولی خداوند در پاسخ آنان فرمود:
قُل اُذنُ خَیرٍ لَکم. (توبه: 61)
بگو: این گونه گوش شنوا بودن به حال شما بهتر است.
تغافل نه تنها نشانه سادگی مربّی نیست، بلکه مایه بزرگواری او نیز به شمار می رود. پس این شیوه به عنوان شیوه ای فرع بر اصل عزّت، نوجوان و مربّی را در شرایطی عزّت آفرین قرار می دهد.
امام علی علیه السلام فرموده است:
عَظِّمُوا اَقدارَکُم بِالتَّغافُل عَنِ الدَّنی مِنَ الاُمورِ.2
منزلت خویش را از راه تغافل نسبت به امور پیش پا افتاده، بزرگ دارید.



برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
اصل رعایت تفاوت های فردی
اگر چه آدمیان در گوهر وجودی هم ریشه اند، ولی توانایی ها و ظرفیت های درونی و امکانات بیرونی آن ها به گونه ای یکسان تقسیم نشده است. هم چنین هر فرد در مراحل گوناگون زندگی از توانایی های متفاوتی بهره مند است. این ویژگی در آدمی بیانگر آن است که نمی توان رابطه پرورشی با افراد را در مراحل گوناگون زندگی یکسان پنداشت، بلکه این رابطه باید به صورت اصل «عدل» تنظیم شود. پس روش های پرورشی بر اساس این اصل از این قرار است: تکلیف به اندازه توانایی، آگاه سازی و مجازات به اندازه اشتباه.

1 ـ تکلیف به اندازه توانایی
پیش از این یاد شد که آدمیان از نظر درک و عمل، ظرفیت های گوناگونی دارند. خداوند نیز بر اساس توانایی مخاطبان، سخن گفته و تکلیف کرده است.
لا یکَلِّفُ اللّه نَفْسَا اِلاّ ما آَتاها. (طلاق: 7)
خدا کسی را تکلیف نمی کند مگر به اندازه آن چه به او داده است.
بر این اساس، در نظام پرورشی اسلام، مربّی اجازه دارد تنها به اندازه توانایی انسان، به او تکلیف کند. با توجه به محدوده سنی هر فرد، از دو تا هفت سالگی نباید انتظار داشت که کودک، تکلیف پذیر باشد؛ زیرا بازی ویژگی اساسی این مرحله است. البته در طول این پنج سال، می توان کودک را با بسیاری از آداب آشنا ساخت.
پس از هفت سالگی می توان انتظار داشت که کودک از جهت آموزش و آداب، تکلیف پذیر و در برابر آن پاسخ گو باشد. از حدود ده سالگی، کودک باید وظایف جنسی خویش را بفهمد و رعایت کند، مانند: رعایت بهداشت و دوری گزیدن از دوستان نامناسب.

2 ـ آگاه سازی
آگاه ساختن نیز بر اصل عدل مبتنی است. بر اساس این اصل، خداوند به آدمیان هشدار می دهد که آنان را به سبب انجام گناه، مجازات می کند. بر اساس این روش، مربّی با آگاهی مناسبی که از کارهای نوجوان و آثار آن دارد، او را نسبت به نتیجه کارهای نادرستش آگاه می سازد و وی را از آن ها برحذر می دارد. در حقیقت، باید او را پند دهند. پند دادن نیکو از روش های پذیرفته شده در آموزش و پرورش است. پند، گفتار سنجیده ای است که برای آگاهی دادن و دعوت به نیکی و درستی و از سر خیرخواهی و دل سوزی، به نرمی بیان شود.
کودک و نوجوان برای داشتن زندگی سالم، نیازمند آگاهی و ارشاد هستند و از آن جا که همواره دچار فراموشی و خودخواهی می شوند، بسیاری از واقعیّت ها بر آنان پوشیده می ماند. از این رو، گاهی بدون آگاهی، به کاری دست می زنند که پایان آن پشیمانی است.
خداوند دانا به پیامبر بزرگ اسلام دستور داده است که مردم را با نیکو پند دادن به پذیرش دین فرا خواند:
اُدْعُ الی سبیل ربّکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ. (نحل: 125)
[آنان را] با دانش و پند نیکو به سوی پروردگارت دعوت کن.
به راستی، پند باید با نرمی و بیان حکایت و داستان همراه باشد به ویژه برای نوجوانان که روحیه های ویژه ای دارند.

3 ـ مجازات به اندازه اشتباه
بر اساس این روش، اندازه و شیوه مجازات باید پیرو نوع اشتباه شخص باشد و عوامل دیگری هم چون وضع روحی مربّی هنگام مجازات، تأثیر نداشته باشد.
ممکن است مربّی، سنجش مجازات را به میزان خشم یا مهر خود وابسته سازد، ولی در شیوه درست پرورش این گونه عوامل را نباید در مجازات دخالت داد.
هم چنین مربّی برای مجازات ممکن است به سرزنش بپردازد و حتی در برخی موارد در این کار زیاده روی کند که کاری ناپسند است و باید از آن پرهیز کرد.

برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
اصل آراستگی سخن و سخن گو
کشش آدمی به زیبایی و نیکی کردن، یکی از ویژگی های روحی او به شمار می آید. با توجه به این ویژگی، می توان از دو اصل پرورش اسلامی سخن گفت: «اصل آراستگی» که ناظر به جذبه حسن بوده و «اصل بخشش» که ناظر به جذبه احسان است.
اصل آراستگی بیانگر آن است که در جریان پرورش باید ظاهر آن چه را که عرضه می شود، نیک و آراسته ساخت تا گرایش ها برانگیخته شود. برای نمونه مربّی برای نهادینه شدن عشق به نماز در کودک، باید آن را بیاراید. به دیگر سخن، از جذبه حسن در حرکت دادن کودک به سوی هدف بهره جوید و در این راه، از آراستن ظاهر و سخن استفاده کند.

1 ـ آراستن ظاهر
مربّی برای برقرار کردن ارتباط پرورشی باید به آراستگی ظاهر خود بپردازد تا از نفرت و گزند دیگران به دور باشد. خداوند در مورد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز از همان آغاز برانگیخته شدن و دعوت به یکتا پرستی، به ایشان دستور داد پاکیزه باشد:
یا اَیُّهَا المُدّثِّر، قُمْ فَاَنْذِرْ وَ رَبَّکَ فَکَبّر و ثِیابَکَ فَطّهِر. (مدثر: 1 ـ 4)
ای جامه به خود پیچیده! برخیز و مردم را بیم ده و خدایت را به بزرگی یاد کن و جامه ات را از آلایش، پاکیزه نگه دار.
اسلام همواره مسلمانان را به پاکی و پاکیزگی سفارش می کند و به ویژه مربّیان را بیش از دیگران مورد خطاب قرار داده است.

2 ـ سخن آرایی
سخن، آینه مفاهیم و معانی است. این آینه هر چه صیقلی تر باشد، به همان اندازه بر شفّافیت و نفوذ مفاهیم و معانی در شنونده خواهد افزود. به اشتباه و با ابهام سخن گفتن به منزله پایمال کردن معانی است. چنین نیست که اگر محتوا برجسته باشد، در هر قالبی به چشم آید. مربّی نباید در نمایش معانی خویش، هر واژه ای را که زودتر از واژه های دیگر به ذهنش رسید، به کار گیرد، بلکه باید در کنار توجه به محتوا، بکوشد تعبیرهای زیبا بیافریند. گاه یک تعبیر خوب به تنهایی، هم وزن یک کتاب، در خود سخن جا داده و اثرش در آدمی پایدار و پر دوام است.
گفته شد که با توجه به ویژگی جذبه حسن در آدمی، باید از اصل آراستگی استفاده کرد و به دلیل جذبه احسان در او، باید از اصل بخشش در راه پرورش وی بهره جست. خداوند حکیم، خود، در جایگاه پرورش انسان، با او با بخشش و نیکی بسیار رفتار کرده و حتی مهربانی ورزیدن را بر خود واجب گردانیده است:
کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرحمة. (انعام: 11)
خدا رحمت را بر خود واجب ساخته است.
هم چنین در قرآن آمده است:
اگر بخشش و مهربانی خدا، در دنیا و آخرت شامل حال شما نبود، به سبب آن چه انجام دادید، مجازات سختی به شما می رسید. (نور: 14)
پس بر اساس اصل بخشش، رفتار مربّی نباید به رفتار کودک و نوجوان وابسته باشد، بلکه باید بر پایه اصل بخشش و مهربانی از سوی خود او به کار رود. با توجه به این اصل، می توان از چهار روش پرورشی بخشایش، توبه، مژده دادن و پاداش دادن سخن گفت.

3 ـ بخشایش اشتباه
بر اساس این اصل، مربّی در مجازات کودک شتاب نمی ورزد و او را وا می گذارد تا فرصت های لازم را برای اصلاح خود دریابد.
برخورد مربّی با فرد گناه کار باید نمود مهربانی باشد و به محض دیدن اشتباه در کودک، او را از خویش نراند، بلکه باید این گمان را باقی گذارد که او متوجّه اشتباه خویش نبوده است و این اشتباه را به او یادآوری کند. هم چنین اگر او از کار خود پوزش خواست، آن را بپذیرد.

4 ـ مژده دادن
پرورش، نیازمند تن دادن به تکالیفی است که به طور طبیعی رغبت را در انسان از میان می برد. باید به گونه ای از این تلخی کاست تا پذیرش تکلیف آسان تر شود. یکی از این راه ها، مژده دادن به بخشش هایی است که پس از به دوش گرفتن تکلیف، به فرد ارزانی می شود و نمادی از بخشش و مهربانی است. مژده در نهاد آدمی، امیدی را می آفریند که فرد به یاری آن، زحمت را به جان می خرد.
مژده دادن به افراد سنین پایین تر باید دامنه زمانی کوتاه تری داشته باشد. دادن بشارت ها و وعده های بلندمدت در مورد کسانی به کار می رود که دوران کودکی را پشت سر گذاشته و به میزان مطلوبی از بازداری نفس و آینده بینی دست یافته باشند.

5 ـ پاداش دهی
اصل بخشش ایجاب می کند که اگر کودک، کار درستی (هر چند ناچیز) انجام دهد، مربّی آن را بی پاسخ نگذارد و حتی گاهی لازم است این پاداش از اندازه عدالت درگذرد تا نماد بخشش باشد.
وَ مَنْ یَقْتَرِف حَسَنَةً نَزِد لَهُ فیها حُسْنا. (شوری: 23)
هر کس کاری نیکو انجام دهد، ما بر نیکویی اش می افزاییم.
هنگامی که مربّی بیش از اندازه شایستگی، کودک را مورد لطف قرار دهد، چنین بلند نظری، او را با شوق و انگیزه ای دو چندان به حرکت وا می دارد. نزد انسان ها، کاری که از بخشش ساخته است، از عدل ساخته نیست و انگیزه و گرایشی که از بخشش در نهاد انسان ایجاد می شود، هرگز از عدل بر نمی آید. تشویق، گونه ای پاسخ مثبت در برابر رفتار درست کودک و نوجوان است. این پاسخ گویی بسیار گوناگون است و می تواند به صورت سپاس، ابراز مهرورزی، واگذاری مسئولیت مناسب و نوید پاداش به او جلوه گر شود.

برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
اصل تأثیر گذاری انسان
بر اساس این ویژگی، انسان می تواند از تأثیرپذیری خود در برابر موقعیّت ها و عوامل محیطی جلوگیری کند و حتی منشأ تأثیرگذاری و جهت دهی به آن ها باشد. در این جاست که ضرورت توجه به اصل «مسئولیت» آشکار می شود. افزون بر این، اگر فردی تنها به سبب خوبی محیط و موقعیت، سالم باشد، نمی توان گفت که به تحول تربیتی مطلوب دست یافته است. باید سرسختی کودک را در برابر شرایط سخت و بد افزایش داد و او را چنان بار آورد که به جای نرمی در برابر فشارهای بیرونی، از الزام های درونی پیروی کند.
در این جا می توان از روش «واگذاری مسئولیت و تکلیف» برای افزایش استقامت کودک استفاده کرد. 

تبیین مسئولیت

احساس مسئولیت، نتیجه روشنگری است. بدین معنا که کودک را با دلیل های روشن و در سطح فهم خود او پرورش دهیم؛ زیرا اگر به او آگاهی و شاخص داده شود و به حکمت ها و چراهای مسایل دینی و زندگی آشنا باشد، خود به خود به آن ها دل بستگی پیدا می کند. چنین فردی اگر در آینده با افراد بی دین برخورد کند، به راحتی رنگ نمی بازد و در پی آن، روحیه نقّادی نیز در وی پدیدار می شود. او اگر دلیل و ریشه هر چیز را بداند، می تواند آن ها را به عنوان شاخص ارزش یابی های خود در زندگی به کار برد و کم تر دچار مشکل گردد.

برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
اصل تأثیرپذیری انسان
عوامل گوناگونی در رفتار و شخصیت انسان تأثیرگذار است که از آن جمله می توان از وراثت، پدر و مادر، دوستان، محیط اجتماعی، هم سالان و آموزگاران نام برد که برای سامان دهی پرورش درست باید به دامنه تأثیر همه این عوامل توجه کرد. رفتار پدر و مادر در خانواده می تواند بر کودک تأثیر بگذارد و او را دگرگون سازد. هم چنین حضور دوستان و هم سالان به ویژه در دوران نوجوانی در شکل گیری شخصیت، رفتار، ارزش ها و نگرش های فرزندان تأثیر بسزایی دارد.
کودکان از راه سرمشق دهی کارهایی که قابل الگو پذیری است و با تقویت یا تنبیه پاسخ های ویژه، ارزش یابی فعالیت های یکدیگر و بازخوردی که به هم می دهند، بر یکدیگر تأثیر می گذارند.1
محیط اجتماعی نیز در دگرگونی یا یکسان سازی رفتارها و نوع نگرش به ارزش ها تأثیر مهمی دارد، ولی متأسفانه برخی از کارشناسان، برخورد پدر و مادر را تنها عامل تأثیر گذار در رفتار فرزندانشان می شمارند و به محیط نامناسب اجتماع توجهی ندارند. این در حالی است که تأثیر آن چه کودکان از محیط خود می گیرند، از آن چه از پدر و مادر خود می آموزند، کم تر نیست. بنابراین، برای زدودن پاره ای از رفتارهای نادرست و ایجاد کردارهای مطلوب باید میان عوامل تأثیر گذار در انسان هماهنگی ایجاد کرد. افزون بر تلاش برای اصلاح اجتماع، می توان از روش های زمینه سازی و الگوسازی بهره برد.

الف) زمینه سازی
بر اساس این روش، باید شرایطی را به وجود آورد که آسان کننده حالت ها و رفتارهای مطلوب هستند. برای توضیح بیش تر، به مطالبی در این زمینه اشاره می کنیم:
یکی از حقوق فرزند بر پدر آن است که در انتخاب همسر، کسی را برگزیند که از جهت جسمانی و اخلاقی، توانایی پرورش فرزند را داشته باشد. افزون بر آن، شرایط انعقاد نطفه از نظر زمان و حالت روحی پدر و مادر (ذکر و توجّه به خدا) باید مناسب باشد. هم چنین باید برای نوزاد، نامی نیکو انتخاب شود.
گفتنی است تغذیه نوزاد با شیر مادر یا دایه نیز باید با ایجاد زمینه های معنوی همراه باشد. در مورد مادر، از وضو ساختن و ذکر نام خدا هنگام شیر دادن و در مورد دایه، از انتخاب زن مسلمان و خردمند، می توان نام برد. افزون بر آن، گشاده دستی در فراهم ساختن ساز و برگ و محل زندگی خانواده به ویژه فرزندان باید مورد توجه قرار گیرد.
همه این موارد ناظر به ایجاد شرایط مناسب و زمینه های باروری روحی است که امکانات لازم برای شکل گیری دلخواه روح فرد از جهت جسمی، اخلاقی و روانی را فراهم می آورد. برای نمونه، می تواند او را به خدا، نماز و ارتباط با آفریدگار خود مشتاق سازد.

ب) الگو سازی
الگوگیری، حالتی است که انسان هنگام پیروی از دیگری پیدا می کند و از نظر این که پیروی از چه کسی باشد، ممکن است اسوه ای نیک یا بد برای انسان فراهم آید.2
در این روش، مربّی می کوشد نمونه کردار مثبت و مناسب را به صورت زنده در برابر دید دانش آموز قرار دهد و بدین گونه، جایگاه اجتماعی او را دگرگون سازد تا او نیز پیروی کند و حالت نیکویی چونان عمل نمونه را در خویش پدید آورد. خداوند در قرآن کریم، زندگی رفتاری پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برای مسلمانان به عنوان الگو معرفی کرده است:
اِنَّ لکمُ فی رسولِ اللّه اُسْوَةٌ حَسَنةً. (احزاب: 21)
در وجود رسول خدا، برای شما الگوی نیکویی است.
اگر مربّی در راه پرورش کودک تلاش کند وی را با خانواده های مذهبی و کودکان پای بند به دستورهای اسلامی به ویژه نماز آشنا کند و زمینه ارتباط او را با این گونه خانواده ها فراهم سازد، کودک به طور ناخودآگاه، به نماز و واجبات دینی دل بستگی پیدا می کند.
این روش از شیوه های عینی و کاربردی آموزش و پرورش است و بر جان و دل فرزندان می نشیند. کودک در سال های نخست زندگی به طور هم زمان از پدر، مادر، اطرافیان و هم بازی های خود الگو می پذیرد و هنگامی که به سن نوجوانی رسید، از دوستان و شخصیت های اجتماعی، فرهنگی و معنوی، الگو می گیرد.
اگر پدر و مادر، آموزگاران، مربیان و شخصیت های جامعه بکوشند رفتار درست و سازنده را در برابر دیدگان کودک و نوجوان به نمایش بگذارند و الگوسازی کنند، می توانند شخصیت نوجوان و جایگاه اجتماعی وی را دگرگون سازند و او را به گونه ای عینی پرورش دهند. بنابراین، همه آنان باید در اصلاح رفتار و اخلاق خود بکوشند؛ زیرا اخلاق و رفتار ایشان، الگوی رفتاری کودک و نوجوان است.
مولوی، روش الگوسازی را بنا بر گفته امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قالب تمثیلی زیبا چنین بیان می کند: «زنی سرآسیمه نزد امام علی علیه السلام آمد و گفت: فرزندم بالای ناودان رفته و با خطر سقوط روبه رو است. امام علی علیه السلام فرمود: کودکی را بر پشت بام ببرید تا کودک بر ناودان رفته، پایین آید.»
1. رشد و شخصیت کودک، هنری مایسن، برگردان: مهشید یاسایی، نشر مرکز، تهران، 1377، ص 502.
2. مفردات، ص 18.

برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر
اصول و مبانی پرورشی
در این بخش، برخی از مبانی پرورشی که در نهاد انسان قابل کشف است، بیان می شود. این اصول بدین قرار است:
1. تأثیرپذیری انسان
2. تأثیر گذاری انسان
3. آراستگی سخن و سخن گو
4. رعایت تفاوت های فردی
5. کرامت تکوینی انسان
6. دل بستگی

برچسب :
نوشته شده در شنبه 1393/11/25 توسط rasoul1517 | لينك ثابت | (0) نظر

X