1-رسول اکرم(ص) در مورد نماز شب : فرمودند: هنگامی که بنده ای از بستر خواب نوشین خود در حالی که چشمانش خواب آلوده است بر می خیزد تا خدای خود را با نماز شب گذاردن خشنود کند خدایش به او بر فرشتگان خویش مباهات می کند و می فرماید آیا این بنده مرا می بینید که از بستر خود برای نمازی که بر او واجبنکرده ام برخاسته است گواه باشید که او را آمرزیدم و همان حضرت فرموده اندآن کسی که نماز شب می خواند اگر تصور کند روز گرسنه و بدون روزی می ماند یاوه پنداشته است.
2-امام رضا(ع) در مورد فضیلت نماز شب فرمودند: بر شما باد به نماز شب. هیچ بنده مؤمنی در آخر شب بر نمی خیزد و هشت رکعت نماز و دو رکعت نماز شفع و یکرکعت وتر را نمی گذارد و هفتاد مرتبه در دعای دست خود استغفار نمی کند مگراین که خدایش او را از عذاب گور و عذاب دوزخ پناه می دهد و عمرش را می افزاید و روزیش را فراخ می دارد و سپس فرمود همانا خانه هایی که در آن نمازشب خوانده می شود، پرتو آن برای مردم آسمانها همچون پرتو ستارگان برای اهل زمین است و می درخشد.
این نماز علاوه بر احکام فقهی و ظاهری، آداب و اسراری دارد که آشنایی با آنها انسان را بیشتر با حقیقت نماز پیوند میدهد و قلبش را بهتر به سوی نماز سوق میدهد.
تاثیر نماز
خداوند متعال در سوره مبارکه معارج آیات 19 به بعد فرمود: «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا، وَ إِذَا مَسَّهُ الخْیرْ مَنُوعًا، إِلَّا الْمُصَلِّین»
انسان مخلوقی است آزمند، حریص و طماع، وقتی که به گرفتاریها برخورد میکند، شری متوجه او بشود، جزع و فزع میکند. توان ندارد. کشش ندارد در مقابل این سختیها، لذا جزع میکند. اگر خیری سراغش آمد بر اساس روحیه انحصار طلبی میخواهد همه اینها را در خودش جمع کند. منوع است، انحصار طلب است، نمیخواهد به دیگران بدهد. سپس قرآن کریم استثناء کرده و فرموده: «الا المصلین» مگر نمازگزاران که اینها طبیعتی تعدیل یافته دارند، اینها از سقوط در مراحل طبیعی نجات پیدا کردهاند.
نمازگزاران واقعی، بر نماز مداومت میکنند
سپس قرآن کریم در ادامه همین آیات، این نمازگزاران را معرفی میکند و میفرماید: «الَّذِینَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِمْ دَائمُون» آنها کسانی هستند که بر نمازهایشان توجه دارند که همیشه آن را بخوانند، دوام بر نمازشان دارند.
این طور نیست که یک بار بخوانند و یک بار نخوانند، باری به هر جهت باشد، اینطور نیست. یعنی اگر منطق نماز را قبول کرد و پذیرفت، استمرارش میدهد، دائماً با این عبادت مأنوس است.
علت اینکه افرادی گرفتار عذاب شدهاند این است که قیامت را فراموش کردهاند. اگر قیامت را فراموش نمیکردند گرفتار این همه مصیبتها، عذابها و سوختنها نمیشدند
«والَّذِینَ فىِ أَمْوَالهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ - لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُومِ» انسان نمازگزار در سایه تربیت نماز از آن حالت انحصار طلبی بیرون میآید. اگر اموالی دارد برای نیازمند و محتاج هم سهمی قائل است.
حتی غیر از خمس و زکاتی که واجب مالی است، در بقیه اموالش برای دیگران هم سهمی قائل است.
این تربیت را در سایه نماز یافته است. در سایه ارتباط با خدا، فلسفه داشتن مال را فهمیده که مال برای این نیست که من اگر تلاش هم میکنم بیاید در وجود من بلوکه شود و به آن تعلق پیدا کنم و علاقهمند شوم. نه! اگر تعلق به مال ایجاد شد، بخل مالی پیدا شد، آلودگی ایجاد شده است. این یک مرض روحی است.
قرآن کریم میفرماید «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» (نساء/128) بعضی از دلها مرض بخل دارند. اگر کسی گرفتار این مرض بخل شد، این نفس، مقید میشود. این نفس، اسیر میشود و نمیتواند پرواز کند.
نماز قرار است که فضای پرواز را درست کند. انسان نمازگزار توجه به این معنا دارد که نباید حب مالی و عشق مالی و توجه مالی داشته باشم.
مال، همچون آبی است که باید در من بیاید و برود تا در سایه این جریانی که پیدا میکند وجود من طراوت پیدا کند، صفا پیدا کند. خداوند این مال را در اختیار من قرار داد برای مصفا شدن من، نه برای لجن زدن و گندیده شدن دل من.
اگر انسان، اموال را مختص خودش دانست و به آنها تعلق پیدا کرد، اگر علاقهمند به این مال شد، این مال، مثل یک آبِ مانده در یک برکهای که لجن میزند و پشه دورش جمع میشود و کرم میافتد محیط را آلوده میکند. اما اگر این آب به جریان افتاد، دیگر لجن نمیزند، دیگر کرم و پشه به جان آن نمیافتد. این آب میآید صفا ایجاد میکند.
انسان نمازگزار میداند که در حوزه مسائل مالی، نباید تعلق مالی پیدا کند. چون این دل به جای دیگری وصل شده است. این دل، جایگاه تعلقات برتر شده است. تعلقات مالی، برای انسانِ ساقط است، نه انسان در حالِ پرواز و معراج.
سپس خداوند متعال میفرماید: «وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّین» آن کسی که در پیشگاه خدای متعال میایستد و «مالک یوم الدین» میگوید، یعنی با تمام وجود معاد را قبول کرده است. با تمام وجود عقیده به ماندگاری را برای ابدیت پذیرفته که من یک موجود ماندگار ابدی هستم. من یک موجود فانی و از بین رفتنی نیستم. من هستم که هستم که هستم.
این پذیرش معاد، صرفاً در ذهن نیست بلکه یک ایمان قلبی است. یعنی این اعتقاد به ابدیت با دلش گره خورده است و انسانی که این عقیده به دلش گره خورده، اندیشهاش، اخلاق و رفتارش سامان میپذیرد.
قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب؛ کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند»(ص/26)
علت اینکه افرادی گرفتار عذاب شدهاند این است که قیامت را فراموش کردهاند. اگر قیامت را فراموش نمیکردند گرفتار این همه مصیبتها، عذابها و سوختنها نمیشدند.
انسان معتقد به قیامت، فرصت ساز است. هیچ گاه فرصت سوزی نمیکند. اما آن کسی که به بی نهایت توجه ندارد، به بودن همیشگی معتقد نیست، فرصتهای بینهایتش را دارد میسوزاند لذا میشود جهنم.
اگر انسان به مبدأ معتقد باشد اما معاد را به صورت جدی قبول نکند و عقیده نداشته باشد نمیتواند یک زندگی با حساب و کتاب و انسانی داشته باشد. بالاخره لغزش دارد.
میزان کنترل ما به قدر اعتقاد جدی ما به بحث قیامت است. چرا که اگر ما تنها خدا را قبول داشته باشیم بدون معاد، این اعتقاد نمیتواند منشأ اعمال و تنظیم رفتارها و اخلاقیات باشد.
مشرکان هم میگفتند خدا را قبول داریم و خالقیت خدا را قبول داشتند. «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّه ؛ و هر گاه از آنان سۆال کنى: چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟ مسلّماً مىگویند: اللَّه» (لقمان/25 ؛ زمر /38)
نماز قرار است که فضای پرواز را درست کند. انسان نمازگزار توجه به این معنا دارد که نباید حب مالی و عشق مالی و توجه مالی داشته باشم
آنها هم خدا را قبول داشتند. صرفا خدایی را به عنوان مبدأ قبول کنیم تا این مقدار نمیتواند در تنظیم رفتارهای ما مۆثر باشد، وقتی میتواند در تنظیم رفتارهای ما مۆثر باشد که معادش را هم قبول کنیم. ایمان به این که خداوند مبدا و معاد ما است. مرجع ما هم است، بازگشت ما هم به سوی اوست و این بازگشت با حساب و کتاب است، بی حساب و کتاب نیست. ما در قبال هر نگاهی، در قبال هر کلامی، در قبال هر حرکت ریز و درشتی باید پاسخگو باشیم.
یعنی اگر انسان خودش را پاسخگوی هستی دانست و گفت من یک موجود گم شدهای، یک موجود بی اعتبار و یک موجود فراموش شده در نظام هستی نیستم بلکه یک موجودی هستم با یک جایگاه ویژه، در یک تعاملی ـ با تعبیر مسامحی ـ با حقیقت هستی هستم؛ او به من چیزهایی داده که من باید چیزهایی به او پس برگردانم. من امانتدار یک سری حقایقی هستم که این حقایق به عنوان امانت پیش من است و من باید اینها را برگردانم. یعنی یک چنین نگاهی به خودش داشته باشد قطعاً حسابش متفاوت خواهد شد با آن انسانی که اصلاً چنین نگاهی به خودش ندارد و میگوید خدایی هست و جهان را خلق کرده اما منم و خواستههایم، منم و شهواتم، منم و احساساتم، منم و غرایزم.
لذا قرآن کریم دست روی این مطلب میگذارد و میفرماید: نمازگزاران آنهایی هستند که به قیامت اعتقاد دارند.
علتش هم این است که این اعتقاد، یک اعتقاد بسیار مۆثر و سازنده و سامان بخش در حوزه اندیشهها، صفات و اخلاقیات و رفتارهاست. همه ابعاد وجودی و همه ساحتهای هستی انسان را تطهیر میکند، پاک میکند و انسان را از یک مراقبه قابل قبول برخوردار میکند که انسان، مواظب افکار و اعمالش باشد.
سپس قرآن کریم میفرماید: «وَ الَّذِینَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبهِّم مُّشْفِقُونَ - انَّ عَذَابَ رَبهِّمْ غَیر مَأْمُونٍ» آنها از عذاب پروردگارشان بیمناکند، چرا که هیچ کس از عذاب پروردگارش در امان نیست. اینها عذاب پروردگار را جدی میگیرند. آدمهای سطی نگر به این مسائل و معارف نیستند.
منبع :
خبرگزاری فارس ؛بیانات حجت الاسلام مهندسی
انسان مسلمان در صبح برای نماز صبح بیدار می شود درحالیکه دربرابر سه تحول مهم قرار دارد:
* دریافت نور در زمان آن که فعالیت غده صنوبری را کاهش می دهد، و میلاتونین را کم می کند و عملیات دیگر مرتبط با نور را فعال می سازد.
*پایان کنترل دستگاه عصبی (ناخوشایند) که شب ها باعث آرامش می شود و شروع دستگاه عصبی (خوشایند) که روزها باعث فعالیت می شود.
*آمادگی برای استفاده از نیرویی که افزایش کورتیزن در صبح آن را ایجاد می کند، و این افزایش خود به خود صورت می گیرد و به خاطر بلند شدن ازخواب و پایین آمدن از تخت نیست همچنانکه هورمون سیرنونین و اندرفین در خون نیز افزایش می یابد.
نماز ظهر:
انسان مسلمان هنگام نماز ظهر در معرض تحول مهم قرار دارد:
*در اثر افزایش نخست هورمون ادرینالین(اپی نفرین-همان پاسخ آنی به فشار روحی وجسمی) در پایان صبح خود را با نماز آرام می کند
*ساعت بیولوژیک از بدن می خواهد که اگر وعده غذایی سریعی نخورد نیروی بیشتری برای آن فراهم کند که نماز باعث آرام کردن و کاهش تشنج حاصل از گرسنگی می شود.
نماز عصر:
تأکید زیادی بر ادای این نماز وجود دارد زیرا آن مرتبط با دومین زمان اوج ادرینالین می باشد که فعالیت ملموس چندین عضو از جمله فعالیت قلب را به دنبال دارد و بیشتر افزایش فشار قلب بیماران قلبی مستقیما در این زمان صورت می گیرد که نشان دهنده ی فشاری است که این عضو مهم در این زمان باآن روبروست. و جالب آن است که بیشتر فشار قلب کودکان تازه متولد شده نیز در همین زمان صورت می گیرد و معمولا اوج مرگ کودکان تازه تولد در ساعت 2 بعداز ظهر می باشد و بیشتر افزایش فشار قلب آنان بین ساعت 2 تا 4 بعداز ظهر می باشد. و اینها نشان دهنده سخت بودن این زمان برای جسم انسان به طور کلی و قلب به طور خاص می باشد.
بیشتر مشکلات اطفال مشکلات قلبی تنفسی می باشد و حتی در بزرگسالان نیز همینگونه می باشد چراکه بدن آنها در این زمان سختی زیادی را متحمل می شود و آن با افزایش ببتید ویژه به حوادث و فاجعه های مخوفی منجر می گردد .
و نماز عصر انسان را از کارهایش در این زمان باز می دارد و به منظور پرهیز از این پیامدها مانع مشغول شدن انسان به کار دیگری می گردد.
نماز مغرب:
این زمان تغییر و تحول از نور به تاریکی است که عکس آن چیزی است که در زمان نماز صبح صورت می گیرد بنابراین به خاطر شروع تاریکی ترشح میلاتونین افزایش می یابد که باعث می گردد انسان احساس خواب آلودگی و کسالت کند و در مقابل سیروتین ، کورتیزون و اندروفین کاهش می یابد.
نماز عشاء:
در زمان انتقال از فعالیت به استراحت و برعکس زمان نماز صبح می باشد. و زمانی ثابت برای انتقال جسم از کنترل دستگاه عصبی خوشایند به دستگاه عصبی ناخوشایند می باشد. و شاید این سرّ تأخیر این نماز تا کمی قبل از خواب می باشد تا تمام کارها تمام شده باشد و بعد از آن مستقیما خواب صورت گیرد.
در این زمان حرارت بدن و ضربات قلب کاهش می یابد و هورمون های خون بالا می رود.
قابل توجه این است که این زمان نماز های پنجگانه با تحولات بیولوژیک مهم جسم منطبق است که با گذر زمان نمازهای پنجگانه انعکاسات شرطی شده مؤثری را به جای می گذارد که می توانیم توقع داشته باشیم هر روز صبح، نماز صبح به نوبه خود علامتی باشد برای شروع فعالیتی و ثبات داشتن بر یک رژیم و برنامه ی منظم روزانه ی دارای بخش های ثابت به همراه یک عامل صوتی (اذان) آن گونه که در نماز صورت می گیرد باعث می شود بدن انسان در یک هماهنگی بسیار زیاد با محیط خارج حرکت کند و به دنبال آن هماهنگی و انسجام تام بین موارد زیر صورت گیرد:
*زمان های بیولوژیک داخل بدن
*زمان های مؤثرهای محیطی خارج از بدن مانند چرخه نور و تاریکی
*زمان های شرعی با ادای نمازهای پنجگانه در زمان آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع حزب العمل (کار) مصر
1. اینکه بداند ذکر خدا باعث آرامش و تعادل روانی می شود؛
2. تمام دستورات دین برای چگونه زندگی کردن، چگونه انسان شدن و ... است و یکی از فلسفه های تشریع واجبات برای خوشبختی در دنیاست؛
3. عوامل انحطاط مسلمانان در خود ایشان است نه در اصل اسلام؛
4. ترک پر خوری و پرخوابی که از علل سستی و بی حالی است؛
5. اهمیت دادن به نماز بیشتر از کارهای دیگر در هر شرایط؛
6. فایده نماز به خودمان بر می گردد و طلبی از دیگران نداریم تا نمازمان را به رخ آنها بکشیم، صاحب عبادت خداست و خوشحالی او کافی است چه دیگران مسخره کنند چه تشویق؛
7. وارد نشدن به مکان های گناه و ...
8. همانگونه که در برابر محبت های کوچک دیگران تشکر می کنیم، نماز نیز تشکر از خداوند است در برابر نعمت های بی پایان او؛
9. انسان مسلمان در طول زندگی همواره در معرض دام های گوناگون شیاطین است. ارتباط هر روزه با خدا و طلب هدایت از او در نمازها، سبب ثبات قدم در مسیر مسلمانی و رهایی از شیطان های انس و جن می شود.
وقتى ما به نماز مىایستیم، کمتر به نماز توجه داریم و توجهمان به سایر مسائل معطوف مىگردد، گاهى مسائلى که مربوط به ده ها سال قبل است، به خاطرمان مىآید. تازه وقتى مىخواهیم سلام بدهیم متوجه مىشویم که نماز مىخواندیم! چقدر زشت و ناپسند است که ما در مقابل خدا بایستیم و توجه نداشته باشیم در برابر چه کسى ایستادهایم و چه مىگوییم! خداوند این حالت را از علایم منافقان به شمار آورده است:
نیایش از اصیل ترین جلوه های ساخت وجود انسان است .خداوند متعال در کتاب هدایت ، هدف از آفرینش زیباترین آفریده اش را عبادت می داند( وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ / ذاریات -56) در حقیقت می توان گفت پرستش سفری از خاک به افلاک و از فرش به عرش است .
در میان عبادات ، نماز همچون چشمه ای است که سراسر وجود آدمی را فرا می گیرد . این چشمه ی جوشان که از درون آدمی می جوشد ، عقل را به فکر و زبان را به ذکر و جسم را به تعظیم در برابر خدای خویش دعوت می کند و بدین گونه یاد خدا در درون و برون بندگان متجلی می شود تا امر خدای خویش راپاسخ دهند که فرمود و به یاد من نماز برپا دار (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی/طه -14)
برای اقامه نماز ، ابتدا خود را از بدی های ظاهری و باطنی می زداییم و در محلی مناسب و با پوششی به دور از آلودگی و در زمانی تعیین شده سرود زیبای اذان و اقامه را سر می دهیم و خود را برای گفتگو با معشوق آمادهمی سازیم .
ابتدا با قیام که اولین مرتبه اظهار عبودیت و بندگی در برابر معبود است با کمال آرامش رو به خانه حضرت رب الارباب می ایستیم و برای اینکه در این گفتگو بیشترین لذت را ببریم دل را به سوی او می سپاریم و خود را در حضور سلطان عظیمی می بینیم که بر همه ی افکار و اعمال ما آگاهی دارد ،سپس به نیت اطاعت امر خدایی اش دست هایم را بالا می بریم و تکبیر می گوییم( الله اکبر)
این که عبادت چرا، چگونه و برای چه کسی انجام شود با شناخت و درک عبادت کننده رابطه مستقیم دارد.
هر چه دانایی و معرفت در حوزه یاد شده افزون تر باشد، بهرهمندی شخص نیز از عبادت و احساس لذت
او فزونتر خواهد بود.
2- نشاط:
نشاط و سرزندگی و دوری از سستی و تنبلی، در موفقیت هر کاری نقش کلیدی ایفا میکند.
در انجام عبادت و درک شیرینی آن نیز، داشتن نشاط و حس و حال عبادت و پرهیز از انجام اجباری و از سر رفع تکلیف آن، بسیار مهم است.
پیامبر رحمت (ص) فرموده است: «آفت عبادت، سستی است.» [تحف العقول - ص 6]
عبادتی که بدون نشاط انجام گیرد، نه تنها بهره فراوانی در پی نخواهد داشت، بلکه چه بسا زیان هایی از جمله کم توجهی و خستگی در عبادت را در پی میآورد.
پس برای درک شیرینی عبادت ها به این کلامامیرالمۆمنین باید گوش جان سپرد که:
«با نفس خود مدارا کن و به زور به عبادت وادارش مساز و از اوقات فراغت، نشاط و سرخوشی برای عبادت بهرهگیر» [نهج البلاغه - نامه 69]
«پس هرگاه دل در حال روی آوردن باشد آن را به انجام مستحبّات وادارید و هرگاه پشت کرد به انجام رائض از سوی آنها بسنده کنید». [نهج البلاغه - حکمت312]
"یعنی فقط واجبات را در زمانی که نشاط ندارید آنهم اول وقت انجام دهید" خود اول وقت انجام دادن واجبات به نشاط انسان کمک می کند."
نودى از ماده نداء به معنى بانگ برآوردن است ، و در اینجا به معنى اذان است ، زیرا در اسلام ندائى براى نماز جز اذان نداریم ، چنان که در آیه 58 سوره مائده نیز مى خوانیم : «و اذا نادیتم الى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا ذلک بانهم قوم لا یعقلون» : هنگامى که مردم را به سوى نماز مى خوانید ( و اذان مى گوئید ) آنرا به مسخره و بازى مى گیرند ، این بخاطر آن است که آنها قومى هستند بى عقل . به این ترتیب هنگامى که صداى اذان نماز جمعه بلند مى شود مردم موظفند کسب و کار را رها کرده به سوى نماز که مهمترین یاد خدا است بشتابند .جمله«ذلکم خیر لکم ...» اشاره به این است که اقامه نماز جمعه و ترک کسب و کار در این موقع منافع مهمى براى مسلمانان دربردارد اگر درست پیرامون آن بیندیشند ، و گرنه خداوند از همگان بى نیاز و بر همه مشفق است .
بهترین دلیل بر اهمیت این فریضه بزرگ اسلامى قبل از هر چیز آیات همین سوره است ، که به همه مسلمانان و اهل ایمان دستور مى دهد به محض شنیدن اذان جمعه به سوى آن بشتابند ، و هرگونه کسب و کار برنامه مزاحم را ترک گویند ، تا آنجا که اگر در سالى که مردم گرفتار کمبود مواد غذائى هستند کاروانى بیاید و نیازهاى آنها را با خود داشته باشد به سراغ آن نروند ، و برنامه نماز جمعه را ادامه دهند . در احادیث اسلامى نیز تاکیدهاى فراوانى در این زمینه وارد شده است از جمله : در خطبه اى که موافق و مخالف آن را از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند آمده :« ان الله تعالى فرض علیکم الجمعه فمن ترکها فى حیاتى او بعد موتى استخفافا بها او جحودا لها فلا جمع الله شمله ، و لا بارک له فى امره ، الا و لا صلوة له ، الا و لا زکوة له ، الا و لا حج له ، الا و لا صوم له ، الا و لا بر له حتى یتوب» : خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده هر کس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روى استخفاف یا انکار ترک کند خداوند او را پریشان مى کند ، و به کار او برکت نمى دهد ، بدانید نماز او قبول نمى شود ، بدانید زکات او قبول نمى شود ، بدانید حج او قبول نمى شود ، بدانید اعمال نیک او قبول نخواهد شد تا از این کار توبه کند !
در حدیث دیگرى از امام باقر (علیه السلام) مى خوانیم : «صلوة الجمعة فریضة ، و الاجتماع الیها فریضة مع الامام ، فان ترک رجل من غیر علة ثلاث جمع فقد ترک ثلاث فرائض ، و لا یدع ثلاث فرائض من غیر علة الا منافق »: نماز جمعه فریضه است و اجتماع براى آن با امام ( معصوم ) فریضه است ، هر گاه مردى بدون عذر سه جمعه را ترک گوید فریضه را ترک گفته و کسى سه فریضه را بدون علت ترک نمى گوید مگر منافق . و در حدیث دیگرى از رسول خدا مى خوانیم : «من اتى الجمعة ایمانا و احتسابا استانف العمل» : کسى که از روى ایمان و براى خدا در نماز جمعه شرکت کند گناهان او بخشوده خواهد شد و برنامه عملش را از نو آغاز مى کند .
کسى خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) آمد ، عرض کرد یا رسول الله ! من بارها آماده حج شده ام اما توفیق نصیبم نشده فرمود : «علیک بالجمعة فانها حج المساکین» : بر تو باد به نماز جمعه که حج مستمندان است ( اشاره به این که بسیارى از برکات کنگره عظیم اسلامى حج در اجتماع نماز جمعه وجود دارد ) . البته باید توجه داشت که مذمتهاى شدیدى که در مورد ترک نماز جمعه آمده است و تارکان جمعه در ردیف منافقان شمرده شده اند در صورتى است که نماز جمعه واجب عینى باشد یعنى در زمان حضور امام معصوم و مبسوط الید و اما در زمان غیبت بنابر اینکه واجب مخیر باشد ( تخییر میان نماز جمعه و نماز ظهر ) و از روى استخفاف و انکار انجام نگیرد مشمول این مذمتها نخواهد شد ، هر چند عظمت نماز جمعه و اهمیت فوق العاده آن در این حال نیز محفوظ است.
از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است : هر کس در شب شنبه ، چهار رکعت نماز بخواند، به نحوى که در هر رکعت سوره حمد، یک مرتبه و سوره توحید هفت مرتبه ، نوشته شود براى او ثواب هر رکعت ، هفتصد حسنه و عطا کند خداى تعالى به او شهرهایى در بهشت .
۲ - نماز روز شنبه
از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است که فرمود: هر که در روز شنبه ، چهار رکعت نماز بخواند در هر رکعت حمد، یک مرتبه و سوره کافرون سه مرتبه و بعد از فارغ شدن ، یک مرتبه آیه الکرسى را بخواند، خداى عز و جل از براى او، به هر حرفى ثواب یک شهید بنویسد.
۳ - نماز شب یکشنبه
شش رکعت است ؛ هر رکعتى بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحید دارد.
۴ - نماز روز یکشنبه
وقت چاشتگاه که آفتاب بالا آمده باشد، دو رکعت نماز مى خوانى . در رکعت اول بعد از حمد، سه مرتبه سوره کوثر و در رکعت دوم بعد از حمد، سه مرتبه سوره توحید را مى خوانى .
۵ - نماز شب دوشنبه
دو رکعت است ؛ که نمازگزار باید در هر رکعت بعد از حمد، آیه الکرسى و سوره توحید، فلق و ناس هر یک را یک مرتبه خوانده و بعد از فارغ شدن از نماز، ده مرتبه استغفار نماید. براى او، ده حج و ده عمره خالص از طرف خداى عزوجل نوشته شود.
۶ - نماز روز دوشنبه
چهار رکعت است ؛ در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه آیه الکرسى ، در رکعت دوم یک مرتبه حمد، یک مرتبه سوره توحید و در دو رکعت دیگر رکعت اول بعد حمد سوره فلق یک مرتبه و رکعت دوم بعد از حمد سوره ناس یک مرتبه خوانده شود و بعد از فارغ شدن از نماز ده مرتبه استغفار نماید.
۷ - نماز شب سه شنبه
دو رکعت است ؛ رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه سوره قدر و رکعت دوم بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحید دارد.
۸ - نماز روز سه شنبه
دو رکعت است که در هر رکعت ، حمد یک مرتبه و سوره والتین و سوره توحید و فلق و ناس هر کدام یک مرتبه خوانده مى شوند.
۹ - نماز شب چهارشنبه
دو رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، آیه الکرسى و سوره قدر و نصر یک مرتبه و سوره توحید سه مرتبه قرائت مى شود.
۱۰ - نماز روز چهارشنبه
دو رکعت است و در هر رکعتى بعد از حمد، سوره زلزلت یک مرتبه و سوره توحید سه مرتبه خوانده مى شود. کسى که این نماز را بخواند، خداوند از او تاریکى قبر را تا روز قیامت رفع کند.
۱۱ - نماز شب پنج شنبه
شش رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از سوره حمد، آیه الکرسى و سوره کافرون هر کدام یک مرتبه و سوره توحید را سه مرتبه و بعد از تمام شدن ، سه مرتبه آیه الکرسى را بخواند.
۱۲ - نماز روز پنج شنبه
دو رکعت است ؛ در هر رکعت ، حمد یک مرتبه و سوره نصر و کوثر هر کدام پنج مرتبه و بعد از عصر، چهل مرتبه سوره توحید را بخواند و چهل مرتبه استغفار نماید. کسى که این نماز را بخواند، به عطا شود حسنات ، به تعداد آنچه در بهشت و جهنم است .
13 - نماز شب جمعه
از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است کسى که دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت ، حمد یک مرتبه و سوره توحید هفتاد مرتبه و بعد از نماز، هفتاد مرتبه ((استغفر اللّه )) بگوید. قسم به آن کسى که مرا مبعوث کرده ! به حق کسى که این عمل را انجام دهد و استغفار کند براى تمام امت من ، خداوند دعاى او را مستجاب کند و تمام امت را وارد بهشت کند.
14 - نماز روز جمعه
از امیرالمومنین (علیه السلام ) حدیث است هر که در این روز، هشت رکعت نماز به جا آورد هنگامى که به قدر یک تیزه آفتاب بلند شده باشد یا بیشتر، خداى تعالى براى او هزار درجه در بهشت بلند نماید.
نماز روز جمعه به نقل از امیرالمومنین (علیه السلام ) چهار رکعت است . نمازگزار باید در هر رکعت حمد و آیه الکرسى را پانزده مرتبه بخواند و چون از نماز فارغ شد هفتاد مرتبه ((استغفر اللّه )) و پنجاه مرتبه ((لا حول و لا قوة الا بالله )) بگوید.
چگونه کودکانی نمازخوان داشته باشیم؟
شروع نماز در سنین کودکی، سبب میشود که کودک، این
صفت حسنه را بهصورت عادتی معمول و سازنده در جسم و
روان خود، ملکه کند و جزو برنامههای همیشگی زندگی خود،
قرار دهد و درنتیجه از همه فواید نماز، در بعد سلامت روانی در
آینده برخوردار شود. بهعلاوه، با شروع نماز در دوران کودکی،
مفاهیمی مثل خدا و مذهب و دستوراتی مثل تعالیم اسلامی،
چنان در ذهن پذیرنده و شفاف کودک که هنوز سنگینی و تیرگی
گناهان، ظرفیتهای فکری و مغزی او را آلوده نکرده است، جای میگیرد
که امکان شک و تردید
در این زمینه برای او در آینده بسیار کاهش مییابد.
جدای از فراگیری اعمال ظاهری نماز، کودک باید بداند که در ورای این اعمال، چه اعتقاد و
احساسی نهفته است و چه چیزی موجب میشود که مسلمانان، هر روز 5 بار به سوی کعبه،
حرکاتی را انجام دهند که ممکن است در نظر او بیمعنی جلوه کند. این مقصود را باید با
آموزشهای ساده و توضیح مفهوم تشکر و سپاسگزاری و کاربرد آن برای کودکان مشخص کرد
(باهنر، 1388: 263).
توجه به خشوع در نماز وسیله اى است براى پرورش حضور ذهن و تمرکز حواس که در زندگى بسیار حایز اهمیت است و مى توان گفت که بیشتر موفقیت هاى انسان در نتیجه همین تمرکز فکر و توجه کامل و حضور ذهن است .
ویلیام مورتن مارستن متخصص در روان شناسى مى گوید:
افراد موفق کسانى هستند که مى توانند در امرى تمام افکار خود را متمرکز کنند و تمام دانستنی هاى خود را درباره آن بیاورند و به کار بندند. براستى اگر روح و فکر ما بطور کامل درنقطه اى متمرکز شود یا براى امرى به کار افتد نیروى شگفت انگیز و فوق العاده اى مى آفریند.
ویلیام جیمز که پدر روانشناسى جدید محسوب مى شود، مى گوید:فرق بین افراد نابغه با دیگران ، یک موهبت فطرى نیست ؛ بلکه
مربوط به توجه کاملى است که به موضوعات