عبادت و راز و نیاز با معبود، آن هم در دل شب، برای اهل دل، لذتی بالاتر از لذتها و شیرینی خاص و غیر قابل وصف و قیاس دارد. به جز نمازهای واجب روزانه، نمازهای دیگری هم وجود دارد که انجام آنها مستحب است و بسیار ثواب دارد. چون این نمازها اضافه بر نماز واجب است، به آنها نافله گفته میشود. در میان نافلهها، نماز شب جایگاه خاصی دارد و تأکید فراوانی که در آیههای قرآن و حدیثها درباره آن است، به مراتب بیش از نمازهای دیگر مستحبی است و به همین دلیل، اولیای خدا بر آن مداومت داشتند و به تهجّد و عبادت نیمه شب میپرداختند. نماز شب یکی از عبادتهای خاص اولیای خدا و نیز از برنامههای سازنده اسلام به شمار میرود و فرد را به وادی معنویّت نزدیک میکند. اهمیت نماز شب تا آنجاست که خداوند، آن را بر بنده محبوبش، حضرت محمد صلی الله علیه و آله واجب کرده و چنین فرمان داده بود: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ؛ بخشی از شب را به عنوان نافله به تهجد بپرداز و سحرخیزی کن». (اسراء: 79) قرآن در توصیف متقین میفرماید: «آنها کمی از شب را میخوابیدند و در سحرگاهان استغفار میکردند». (ذاریات: 17 و 18) نماز شب نشاندهنده عشق و محبت انسان به آفریدگار است و این علاقه، انسان را از خواب جدا میکند و به راز و نیاز نیمهشب با محبوب وادار میکند و اگر آن عشق نباشد، انسان با چه انگیزهای در تنهایی و تاریکی از استراحت دست بشوید و در خلوتی عارفانه به گفتوگو با معشوق بپردازد؟ در اهمیت نماز شب به برخی از سخنهای ائمه علیهم السلام اشاره میکنیم: پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «جبرئیل آنقدر مرا به نماز شب سفارش کرد تا اینکه گمان کردم افراد نیک امتم شب را نمیخوابند، مگر اینکه اندکی از آن را میخوابند».1 حضرت علی علیه السلام میفرماید: «برخاستن برای نماز شب، موجب تندرستی و خشنودی پروردگار عزوجل، استحقاق رحمت و تمسک به اخلاق پیامبران است».2 امام جعفر صادق علیه السلام نیز میفرماید: «نماز شب، چهرهها را سفید و نورانی، بدن آدمی را معطر میکند و سبب فزونی روزی است».3
«در سال 1362 ه .ق، کشور ایران در اشغال نیروهای متفقین بود؛ گروهی از سربازهای انگلیسی و امریکایی در محله خاکفرج قم اقامت داشتند؛ چون مدتی باران نیامده بود و مردم در سختی و تنگنای بیآبی قرار گرفته، آینده وخیمی را پیشبینی میکردند. بنا به درخواست مردم قرار شد آیتالله سید محمدتقی خوانساری نماز استسقاء (طلب باران) بخوانند تا خداوند باران رحمت خود را بر آنها نازل کند. آن مرحوم با نزدیک به بیست هزار نفر جمعیت شهر قم از روحانی و دیگر طبقههای مختلف در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان با زبان روزه به سمت مصلی، واقع در خاکفرج (نزدیک محل استقرار سربازان متفقین) حرکت میکنند. در این هنگام، چند نفر از کارمندهای ایرانی که بهایی بودند و در پادگان متفقین نفوذ داشتند، با استفاده از فرصت، به افسرهای متفقین گوشزد میکنند که اکنون اهل شهر برای غارت و بیرون راندن شما حرکت کردهاند. افسرها به سربازها آمادهباش میدهند و درحالیکه لوله توپها را به طرف جمعیت و مسلسلها را به دست گرفته بودند، برابر جمعیت میایستند، ولی برخلاف انتظار میبینند مردم با نظم کامل در مصلی به نماز ایستادند. آیتالله خوانساری دو روز پیدرپی به نماز استسقاء میروند. روز دوم با آنکه هیچگونه نشانهای از نزول باران نبوده و حتی عدهای از متفقین و بهاییهای ایرانی به تمسخر پرداخته بودند، ناگهان بعد از نماز، تودههای ابر در آسمان پیدا و متراکم میشود و هنوز جمعیت به منزلهای خود نرسیده بودند که باران شدیدی میبارد و سیل خروشان در رودخانه جاری میگردد و بلافاصله خبر آن از سوی خبرنگارهای خارجی و سربازهای متفقین به خارج مخابره و در رادیو و جراید آنها منتشر میشود و بهاییهای منافق، شبانه پا به فرار میگذارند».1
«مشاهده بیآبی زمین و بیابری پیوسته آسمان، سید امین را در اندوه فرو برد. او که همه چیز را از خداوند میدانست، مردم را به تلاش در جهت عنایتهای ویژه پروردگار فراخواند. به روزه در روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه دعوت کرد. روز سوم فرمان داد پابرهنه درحالیکه دامن لباسهایشان را فروچیدهاند، با خضوع و توبه به سوی صحرا حرکت کنند؛ در جایگاهی از دشت تشنه و خشک که از جایجای آن غم و غصه میبارید. مردم روستاهای مجاور نیز گرد آمده بودند. گستره چشمگیری از صحرای قحطیزده را مردم مسلمان پر کردند. در آن دشت دردآلود که پاییز بیپایانش را به رخ میکشید، سید امین دعا و نیایشی فروتنانه در برابر حق آغاز کرد. در پی آن با خواندن نماز باران، مردم را به بازگشت به سوی خداوند فراخواند و همراه آنان تا پایان روز به دعا، نیایش و گریه پرداخت. همزمان با اذان مغرب همه افطار کردند، نماز مغرب و عشا به جای آوردند و به سوی خانههایشان روان شدند، ولی هنوز به خانه نرسیده بودند که ابرهای تیره، آسمان صاف را فراگرفت و باران، سراسر شب، زمینهای تشنه جبل عامل را سیراب کرد. البته این تنها نماز باران سید نبود. چند سال پس از آن نیز دیگر بار آسمان از بارش دریغ ورزید و مردم در نگرانی فرو رفتند. فقیه شقراء بار دیگر نماز باران گزارد و در پی آن، درهای رحمت پروردگار گشوده شد و زمین از بارشی شیرین سیراب شد».1
«در یکی از سالهای ولایتعهدی علی بن موسی الرضا علیه السلام ، خراسان را خشکسالی فراگرفت و مدتی باران نبارید؛ بهطوریکه مردم، هراسان و وحشتزده بودند. برخی هم از این جریان سوءاستفاده کرده، بیادبانه آن را به بدشگونی قدوم و ولایتعهدی آن حضرت تعبیر میکردند. مأمون از حضرت رضا علیه السلام درخواست کرد که نماز استسقاء (طلب باران) بخوانند و از خداوند طلب رحمت کنند. حضرت رضا علیه السلام پذیرفتند و دستور دادند که مردم سه روز روزه بگیرند؛ روز سوم که روز دوشنبه بود، با جمعیت انبوهی به بیابان رفتند و هنگامیکه بر منبر قرار گرفتند، دست به دعا برداشتند و عرض کردند: بار پروردگارا! تو حق ما اهل بیت را بر مردم بزرگ شمردی و همانطور که دستور دادهای، آنها به ما توسل جسته، امیدوار فضل و رحمت توأند و چشم به احسان و نعمت تو دارند. پروردگارا! باران رحمت و باران سودمند و فراگیر نازل بگردان و در این عنایت تأخیر مفرما. تنها به آنها فرصت ده که به خانههای خود بازگردند. آسمان دگرگون شد. قطعههای ابر به هم برآمد. صدای غرش رعد و برق برخاست. باران بسیاری بارید و همه جا را سیراب کرد».1
هنگامیکه رحمت الهی (باران) قطع و چشمهها و قناتها خشک شود و کمبود آب پدید آید، برای نزول رحمت الهی و آمدن باران، نماز میخوانند که نام این نماز، استسقاء یا نماز باران است. این نیز یک درس توحیدی و توجه دادن به قدرت و رحمت الهی است؛ زیرا در همه احوال از جمله در خشکسالی، قحطی و بیآبی از دست هیچکس کاری برنمیآید. تنها خداست که میتواند با فرستادن ابرهای بارانزا رحمت خویش را بر سر مردم بگسترد. خداوند میفرماید: «قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاء مَّعِینٍ؛ بگو به من خبر دهید اگر آب [آشامیدنی] شما [بر زمین] فرو رود چه کسی آب روان برایتان خواهد آورد؟» (ملک: 30) بیآبی یک منطقه و نیامدن باران، گاهی به سبب گناههایی است که مردم جامعه انجام میدهند. پس توجه به خدا، گریه، التماس، توبه و تضرع سبب میشود خداوند عنایت کند و کمآبی را برطرف کند. حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله در علت نیامدن باران میفرماید: «هنگامی که خداوند بر امتی غضب کند و عذاب بر آنان فرستد، نرخها گران میشود؛ عمرها کوتاه میگردد؛ تاجرها سود نمیبرند؛ درختها میوه نمیدهند؛ نهرها پرآب نمیشوند؛ باران از مردم قطع میشود و انسانهای بد بر آنان تسلط مییابند.»1 در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام فرمود: «هرگاه زمامدارها و حاکمها در دادرسی ستم کنند، باران از آسمان قطع میشود.»2 نماز باران در زمان انبیای گذشته هم بوده است؛ البته این نماز به این دلیل حساسیت دارد که اگر خداوند دعاها را مستجاب نکند و باران نفرستد، باعث شرمندگی نمازگزاران میشود، چون میپندارند خدا به آنان توجه نکرده است. به این دلیل، اقدام به این نماز، جرئت و ایثاری به اندازه مایه گذاشتن از آبرو میطلبد.
«ابراهیم یکی از پسرهای پیامبر بود که مادرش، ماریه قبطیه نام داشت. او در سال هشتم هجری در مدینه متولد شد و در سال دهم، درحالیکه یک سال و شش ماه عمر کرده بود، از دنیا رفت. هنگامی که ابراهیم از دنیا رفت، به صورت تصادفی، در آن روز، خورشید گرفت. مردم گفتند: گرفتن خورشید به دلیل مرگ ابراهیم است. پیامبر به منبر رفتند و فرموند: ای مردم! خورشید و ماه دو نشانه الهی هستند که به فرمان خدا سیر میکنند و به دستور او گاهی گرفته میشوند. کسوف خورشید ربطی به مرگ ابراهیم ندارد. هرگاه یکی از آنها گرفته شد، نماز آیات بخوانید. سپس از منبر فرود آمدند و بدن ابراهیم را غسل دادند؛ حنوط و کفن کردند و آنگاه جنازه او را برداشتند و به قبرستان بقیع بردند و وی را به خاک سپردند. مردم گفتند: پیامبر بر اثر ناراحتی و بیتابی، نماز میت را فراموش کردند. آن حضرت رو به طرف حاضرها ایستادند و فرمودند: ای مردم! اکنون جبرئیل نزد من آمد و سخن شما در غیاب من را، به من خبر داد. شما میپندارید من نماز بر جنازه ابراهیم را به دلیل غم و اندوه و بیتابی فراموش کردهام؛ ولی گمان نادرست کردید؛ زیرا خداوند به من امر کرد که بر جنازه شخصی که نماز میخواند، نماز بخوانم».1